قلبمو پس بـده:❤ قسمت یازدهم❤
قلبمو پس بـده:❤ قسمت یازدهم❤
سهون:
لبخند رضایت رو لبم بود هر چقدر میخوای ویز ویز کن خانوم کوچولو. رسیدم به خونه ش پیاده شدم و رفتم در و باز کردم دستشو گرفتم و اوردمش پایین. خب بفرما برو لباسو بیار لطفا اعصاب ندارم میزنم ی بلایی سرت میارم و به صورتم حالت عصبانی و جدی یی دادم که ازش حساب ببره.و فک کنم برد رفت سمت در خونه ...
جی یون:
رفتم تو خونه ورفتم سمت اتاق دراتاقو بستم فک کردی جلوت کم میارم بزمچه لباس روتخت بود ورش داشتم ی حاشیه ی حریر و خیلی نازک پایینش بود گرفتم تو دستم کشیدمش پاره نشد گذاشتمش زیرپایه های مبل و خودلباسومحکم کشیدم ک جرخورد بلند خندیدم خودشه دروبازکردم و لباسو بهش دادم بفرما اینم لباس
سهون؛
لباسو ازش گرفتم پاره شده بود معلوم بود که عمدا پاره ش کردن نگاهی از سر تاسف بهش انداختم و بدون هیچ حرفی سوار ماشینم شدم و رفتم سمت شرکت واقعا ازش انتظار همچین کاری رو نداشتم اون لباس حاصل زحمت و تلاش بهترین طراحمون بود یعنی واقعا به اون طراح فکر نکرد؟!؟
جی یون:
بهش نگاه کردم تو دلم داشت کیلو کیلو قنداب میشد انتظار هرعکس العملی ازش داشتم اما ی نگاه انداخت و رفت 😶 😳
این نرمال نیس بهتر خب منم باید برم ؟نرم؟لباس ک خراب شده پس امروز عکسبرداری نداریم نشستم خونه و ی اهنگ گذاشتم و واسه ی خودم رقصیدم خیلی خوشحال بودم روش کم شد😍
گفتن بامن دربیوفتی ورمیوفتی
سهون: رسیدم شرکت همه کسایی که توی سالن عکسبرداری بودن و مرخص کردم و به طراح اصلی گفتم که بمونه وقتی همه رفتن اومد پیشم واقعا شرمنده شده بودم فک میکردم شایدم تقصیر من باشه ولی نه کار اون بود.همه ش لجبازیای بچه گانه بود لباسو اوردم بالا غرورم بم اجازه نمیداد عذرخواهی کنم هرچند که باهاش تقریبا صمیمی بودم و بهترین و قدیمی ترین طراح شرکتم بود گفتم اینو ی ادم نفهم اینطوری کرده اگه میشه یکی دیگه درست کنید امروزم عکسبرداری کنسله با گفتن ی خدانگهدار ازش دور شدم و رفتم سمت دفترم و بعد از اینکه کارام تموم شد رفتم خونه و بدون اینکه لباسمو عوض کنم پیرهن و کتمو در اوردمو روی تخت دراز کشیدم و خیلی زود خوابم برد. ...
************
لوهان: امروز قرار بود به عنوان اولین کارم در پستی که تازه پدرم داده بود سر قرار با مدیر شرکت chanel برم حسابی به خودم رسیدم و اماده شدم میخواستم سر ساعت اونجا باشم به ساعتم نگاه کردم میخواستم خودمو جلو پدرم نشون بدم
کامنت پلیییز
سهون:
لبخند رضایت رو لبم بود هر چقدر میخوای ویز ویز کن خانوم کوچولو. رسیدم به خونه ش پیاده شدم و رفتم در و باز کردم دستشو گرفتم و اوردمش پایین. خب بفرما برو لباسو بیار لطفا اعصاب ندارم میزنم ی بلایی سرت میارم و به صورتم حالت عصبانی و جدی یی دادم که ازش حساب ببره.و فک کنم برد رفت سمت در خونه ...
جی یون:
رفتم تو خونه ورفتم سمت اتاق دراتاقو بستم فک کردی جلوت کم میارم بزمچه لباس روتخت بود ورش داشتم ی حاشیه ی حریر و خیلی نازک پایینش بود گرفتم تو دستم کشیدمش پاره نشد گذاشتمش زیرپایه های مبل و خودلباسومحکم کشیدم ک جرخورد بلند خندیدم خودشه دروبازکردم و لباسو بهش دادم بفرما اینم لباس
سهون؛
لباسو ازش گرفتم پاره شده بود معلوم بود که عمدا پاره ش کردن نگاهی از سر تاسف بهش انداختم و بدون هیچ حرفی سوار ماشینم شدم و رفتم سمت شرکت واقعا ازش انتظار همچین کاری رو نداشتم اون لباس حاصل زحمت و تلاش بهترین طراحمون بود یعنی واقعا به اون طراح فکر نکرد؟!؟
جی یون:
بهش نگاه کردم تو دلم داشت کیلو کیلو قنداب میشد انتظار هرعکس العملی ازش داشتم اما ی نگاه انداخت و رفت 😶 😳
این نرمال نیس بهتر خب منم باید برم ؟نرم؟لباس ک خراب شده پس امروز عکسبرداری نداریم نشستم خونه و ی اهنگ گذاشتم و واسه ی خودم رقصیدم خیلی خوشحال بودم روش کم شد😍
گفتن بامن دربیوفتی ورمیوفتی
سهون: رسیدم شرکت همه کسایی که توی سالن عکسبرداری بودن و مرخص کردم و به طراح اصلی گفتم که بمونه وقتی همه رفتن اومد پیشم واقعا شرمنده شده بودم فک میکردم شایدم تقصیر من باشه ولی نه کار اون بود.همه ش لجبازیای بچه گانه بود لباسو اوردم بالا غرورم بم اجازه نمیداد عذرخواهی کنم هرچند که باهاش تقریبا صمیمی بودم و بهترین و قدیمی ترین طراح شرکتم بود گفتم اینو ی ادم نفهم اینطوری کرده اگه میشه یکی دیگه درست کنید امروزم عکسبرداری کنسله با گفتن ی خدانگهدار ازش دور شدم و رفتم سمت دفترم و بعد از اینکه کارام تموم شد رفتم خونه و بدون اینکه لباسمو عوض کنم پیرهن و کتمو در اوردمو روی تخت دراز کشیدم و خیلی زود خوابم برد. ...
************
لوهان: امروز قرار بود به عنوان اولین کارم در پستی که تازه پدرم داده بود سر قرار با مدیر شرکت chanel برم حسابی به خودم رسیدم و اماده شدم میخواستم سر ساعت اونجا باشم به ساعتم نگاه کردم میخواستم خودمو جلو پدرم نشون بدم
کامنت پلیییز
۷.۶k
۲۶ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.