بی تی اس در ایران (۳)🤯💃🏻💜

// پرش زمانی //
وارد مغازه لوازم آرایشی شدیم. هر کس یه سمت بود و داشت عطر یا وسیله مورد نظرش رو انتخاب میکرد. بین این دوتا رژ موندم کدومو بگیرم. تو فکر بودم که تهیونگ اومد سمتم و به رژ ها نگاه کرد.
ته: چیشده؟
ات:بین این دوتا رژ موندم کدومو بگیرم.😕
ته : این یکی رو بردار به لبت میشینه😊
با تعجب نگاهش کردم و بعد سریع برای اینکه ضایع بازی در نیارم همونو برداشتم و گفتم
ات: مرسی از کمکت☺️
ته: خواهش می کنم 😊
لاکمم خودش برام انتخاب کرد😍
// پرش زمانی//
خریدامون تموم شده بود. رفتیم چندتا از جاهای دیدنی تهران و بعد به سمت یکی از بهترین رستورانای نزدیک رفتیم.
// پرش زمانی در رستوران//
همه دور یه میز نشسته بودیم.
جین : پیشنهاد بدین چی تست کنیم🙃
ات: ترجیحا هر شهری رفتید غذای همون شهرو بخورید الانم غذاهایی که برا کل ایرانن رو انتخاب کنید بهتره. کباب، زرشک پلو ، قورمه سبزی، قیمه ، تهچین، باقالی پلو، جوجه
اعضا:😳👍🏻
گارسون : سلام ، خیلی خوش اومدین.چی میل دارید؟😊
همه غذامونو سفارش دادیم. هر کس یه چیز سفارش داد و قرار شد باهم شیر کنیم😊
بعد از رستوران رفتیم به پل طبیعت.
// داخل ماشین //
//ویو ات//
گوشیم زنگ خورد. عه همکارمه باید جواب بدم .گذاشتم اسپیکر .
// مکالمه //
ات: سلاااااممم
مهندس : سلام ات خانوم. خوبی؟
ات : ممنون. شما خوبی؟
مهندس: آره مرسی میگم
ات: جان
( در مورد پروژه و مناقصه و کار صحبت کردن)
ات: باش . کار نداری ؟
مهندس: نه خداحافظ
ات : فدات بای‌.
(چون خیلی وقته همکارن صمیمین)
بوق...بوق....بوق
// پایان مکالمه//
دیدم تهیونگ عصبی بهم زل زده. چیزی نگفتم.
// ویو تهیونگ//
تو ماشین بودیم که گوشی ات زنگ خورد ، گذاشت اسپیکر . صدای یه مرد بود. مث اینکه همکارش بود. ولی چرا اینقد صمیمین؟ نکنه رلشه😳هوووووفففففففف😤
اعصابم خورد شد.
// پرش زمانی توی پل طبیعت //
// ویو ات //
ات: اممم آقای کیم..😬
ته: نامجون گفته بود نیاز نیست رسمی صحبت کنید🤨
ات: عا بله یه سوال دارم
ته: بفرما
ات: چیزی شده؟ حس میکنم از دستم عصبانید
ته : نمی دونستم دوست پسر داری؟🤨
ات : کی ؟ من ؟😳 من دوست پسرم کجا بود. همکارمه😂
ته : آها پس چرا اینقد باهم صمیمی اید؟🤨
ات: چون خیلی وقته همو میشناسیم باهم دوستیم.حالا مهمه؟😂
ته : نباید بدونم زنم با کی حرف میزنه؟😏
ات : جاااااننن🤯 زنت؟😳
//ویو تهیونگ//
چه اعترافی😅
زانو زدم و جعبه حلقه ای که از پاساژ خریده بودم رو به طرفش گرفتم.(ته دور از چشم همه یواشکی از اون پاساژه حلقه گرفته بود تا به ات بده)
ته: درسته ۲۴ ساعتم از آشنایی منو تو نگذشته ولی با نگاه اول عاشقت شدم. با نگاه اولم بهت، کبوتر مهرت نه تنها به دلم نشست بلکه روی شاخه قلبم لونه ساخت. ات در یک جهان پر از میلیاردها نفر، تو تنها کسی هستی،که بهش نیاز دارم ،مال من میشی؟!😊
// ویو ات//
کاملا شوکه شده بودم . نمیدونستم خوابم یا بیدار. اومدم به خودم دیدم تهیونگ همونجوری بهم زل زده و منتظره
ات: البته😍
تهیونگ حلقه رو دستم کرد و دست خودش که از همین حلقه ها بود رو نشونم داد😍
و بعد بوسه ای مهمان لبانم کرد🤤😘
بقیه اعضا داشتن نگاهمون میکردن و دست زدن.
وقتی بوسه تموم شد ، از خجالت سرمو انداختم پایین
ته چونمو گرفت بالا و موهامو داد پشت گوشم و گفت...
ته: لازم نیس خجالت بکشی
و لپمو بوسید.
دیدگاه ها (۵)

بی تی اس در ایران (۴)🤯💃🏻💜

بی تی اس در ایران (۵)🤯💃🏻💜

بی تی اس در ایران (۲)🤯💃🏻💜

بی تی اس در ایران (۱)🤯💃🏻💜

فیک تک پارتی ته

[love triangle][مثلث عشقی] Part-۱. ...

پارت ۱:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط