kムρsɦεn
#kムρsɦεn
#بخون👇
مریم حالیته داری چی میگی ؟
– احمق تو حالیته داری چی کار میکنی ؟ مثلا روز عقدته
– برو بابا لباسامو پوشیده بودم موهامو هم باز کرده بودم ارایشمم پاک کرد و از در پشتی زدم بیرون که کسی متوجه ی من نشه . با سرعت هر چه تمام تر به سمت بیمارستان میرفتم وقتی رسیدم رفتم پذیرش و گفتم : ببخشید خانم اقای ماهان کیا کجاست ؟ توی لیست مریضاش نگاه کرد و گفت طبقه ی پایین انتهای راهرو با سرعت رفتم پایین چیزی رو که دیدم باور نکردم برگشتم بالا و به همون خانه گفتم : ببخشید خانم پایین که سردخونس ؟
– بله متاسفانه ایشون به علت خودکشی جون خودشونو از دست دادن
این داشت درباره ماهان حرف میزد ؟ خودکشی ؟ تمام توان بدنم رفت پاهام سست شده بودن نمیتونستم خودمو کنترل کنم وقتی چشمامو باز کردم مهرداد بالا سرم بود
– ماهان ؟ میخوام ببینمش
– نمیشه بخواب لطفا
بلند شدم و سرمو از تو دستم کندم
– نازنین نکن بشین
باز به حرفاش گوش ندادم و رفتم طبقه پایین . مهرداد هم دنبالم می اومد بلند شرس داد زدم : نیا دنبالم عوضی
مهرداد دیگه نیومد . به یه پرستار که رد میشد گفتم خانم
– بله ؟
– میخوام ماهان کیا رو ببینم
– توی سرد خونس ؟
– بله
– نمیشه خانمم
رفتم سمتش و دستشو گرفتم اشک از چشمام اومد پایین و با صدای خستم که انگار از ته چاه در می اومد بیرون و با لحن التماس گفتم : خواهش میکنم
– باشه اما سریع بیا
– چشم
خانمه بردم پیش ماهان و رفت بیرون ملافه ( ملافح ) رو از روی صورت قشنگش زدم کنار باهام قهر بود چون نگام نمیکرد باهام حرف نمیزد دستامو نمیگرفت . تکونش دادمو با گریه گفتم : ماهانم ماهانه من عزیزم پاشو پاشو باهم بریم … عزیزم به خدا بخشیدمت قهر نکن دیگه ماهان پاشو بریم ماهانی نگام کن چشماتو نبند همسرم میای باهم بریم لب کارون گیتار بزنیم من میخونم خودت گفتی عاشق صدامی و خوندنمی اما به شرط اینکه تو هم باهام بخونی و بزنی
بازم تکونش دادم و گفتم : ماهانی پاشو دیگه شوخی بسه بلند شو امروز تولدمه پاشو بریم بیرون تمام اهوازو بزاریم زیر پامون
یه هو خانمه اومد تو و گفت بسه خانمم حالا بریم . خانومه هم چشماش خیس بود
– خانم بهش بگو بلند شه خواهش میکنم … با من قهره شاید حرف شما رو گوش داد
– باشه عزیزم تو بیا بیرون من صداش میزنم
بعد کشیدم
داد زدم : حد اقل بزار یه چیز دیگه بهش بگم اگه نیومد بعد شما صداش کن
– باشه فقط سریع
– رفتم کنار ماهان دستمو کشیدم روی صورتش و لباشو بوسیدم و گفتم : ماهان لطفا بیا بریم ببخش بابت اون روز که بهت گفتم شما ببخش که به مهرداد گفتم همسرم به خدا فقط تو همسرمی . حالا بخشیدی ؟ ماهان ؟ حداقل نگام کن . خانمه اومد تو و کشیدم بیرون
– خانم صداش میزنی ؟
– اره عزیزم صداش میزنم
– حتما ؟ #پستبعدی
#بخون👇
مریم حالیته داری چی میگی ؟
– احمق تو حالیته داری چی کار میکنی ؟ مثلا روز عقدته
– برو بابا لباسامو پوشیده بودم موهامو هم باز کرده بودم ارایشمم پاک کرد و از در پشتی زدم بیرون که کسی متوجه ی من نشه . با سرعت هر چه تمام تر به سمت بیمارستان میرفتم وقتی رسیدم رفتم پذیرش و گفتم : ببخشید خانم اقای ماهان کیا کجاست ؟ توی لیست مریضاش نگاه کرد و گفت طبقه ی پایین انتهای راهرو با سرعت رفتم پایین چیزی رو که دیدم باور نکردم برگشتم بالا و به همون خانه گفتم : ببخشید خانم پایین که سردخونس ؟
– بله متاسفانه ایشون به علت خودکشی جون خودشونو از دست دادن
این داشت درباره ماهان حرف میزد ؟ خودکشی ؟ تمام توان بدنم رفت پاهام سست شده بودن نمیتونستم خودمو کنترل کنم وقتی چشمامو باز کردم مهرداد بالا سرم بود
– ماهان ؟ میخوام ببینمش
– نمیشه بخواب لطفا
بلند شدم و سرمو از تو دستم کندم
– نازنین نکن بشین
باز به حرفاش گوش ندادم و رفتم طبقه پایین . مهرداد هم دنبالم می اومد بلند شرس داد زدم : نیا دنبالم عوضی
مهرداد دیگه نیومد . به یه پرستار که رد میشد گفتم خانم
– بله ؟
– میخوام ماهان کیا رو ببینم
– توی سرد خونس ؟
– بله
– نمیشه خانمم
رفتم سمتش و دستشو گرفتم اشک از چشمام اومد پایین و با صدای خستم که انگار از ته چاه در می اومد بیرون و با لحن التماس گفتم : خواهش میکنم
– باشه اما سریع بیا
– چشم
خانمه بردم پیش ماهان و رفت بیرون ملافه ( ملافح ) رو از روی صورت قشنگش زدم کنار باهام قهر بود چون نگام نمیکرد باهام حرف نمیزد دستامو نمیگرفت . تکونش دادمو با گریه گفتم : ماهانم ماهانه من عزیزم پاشو پاشو باهم بریم … عزیزم به خدا بخشیدمت قهر نکن دیگه ماهان پاشو بریم ماهانی نگام کن چشماتو نبند همسرم میای باهم بریم لب کارون گیتار بزنیم من میخونم خودت گفتی عاشق صدامی و خوندنمی اما به شرط اینکه تو هم باهام بخونی و بزنی
بازم تکونش دادم و گفتم : ماهانی پاشو دیگه شوخی بسه بلند شو امروز تولدمه پاشو بریم بیرون تمام اهوازو بزاریم زیر پامون
یه هو خانمه اومد تو و گفت بسه خانمم حالا بریم . خانومه هم چشماش خیس بود
– خانم بهش بگو بلند شه خواهش میکنم … با من قهره شاید حرف شما رو گوش داد
– باشه عزیزم تو بیا بیرون من صداش میزنم
بعد کشیدم
داد زدم : حد اقل بزار یه چیز دیگه بهش بگم اگه نیومد بعد شما صداش کن
– باشه فقط سریع
– رفتم کنار ماهان دستمو کشیدم روی صورتش و لباشو بوسیدم و گفتم : ماهان لطفا بیا بریم ببخش بابت اون روز که بهت گفتم شما ببخش که به مهرداد گفتم همسرم به خدا فقط تو همسرمی . حالا بخشیدی ؟ ماهان ؟ حداقل نگام کن . خانمه اومد تو و کشیدم بیرون
– خانم صداش میزنی ؟
– اره عزیزم صداش میزنم
– حتما ؟ #پستبعدی
۲۴.۳k
۱۵ آبان ۱۳۹۹