من

من ...
روز خویش را ...
با آفتاب ِ روی تو ...
کز مشرق ِ خیال دمیده است ،
آغاز می کنم !!
من
با تو می نویسم و می خوانم ؛
من
با تو راه می روم و حرف می زنم ؛
وز شوق ِ این محال
که دستم به دست توست ،
من
جای راه رفتن ...
پرواز می کنم.....!!

#فریدون_مشیری"
دیدگاه ها (۱۰)

وخداست که نسبت به بندگانش مهربان است...#شبتون_خدایی

#تکست_خاص

#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن

#تکست_ناب

از تو سکوت مانده و از من، صدای توچیزی بگو که من بنویسم به جا...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط