میرسد

میرسد!!!
آری میرسد زمانی که گویم منو تو ما شده ایم....
خسته از دیگران و عاشق راه شده ایم...
راهی که مملو است از قدم های من و تو....
گونه ای شانه به شانه راه میرویم که به گمانم سایه هایمان نیز عاشق یک دیگر شده اند.....
مگر چشمان تو میگذارد من به دیگران بنگرم...
تو که هستی خالی از ترس و پر از شوقم...
عجب جادوگری....
در کنار تو زمان می ایستد...
قلبم میتپد...
گاهی حس میکنم خدا هم به حالمان حسودی میکند...
مگر میشود این محال که خداوند برای من فرشته فرستاده باشد....
هر چه میجویم رنگ توصیف تو را نمیابم....
ترسم از آن است که در وصفت سر به کوه و بیابان بگذارم...
اگر مجنون برای لیلی بیستون میتراشد من برای تو چهره ات را روی آسمان نقاشی میکنم....
تا هر کس سر به آسمان بگیرد ....
ببیند که زیبایی به چه معناست....
دیدگاه ها (۲)

بدهکارند بعضی ها!همان هایی که میدانند با "بودنشان" حالِ یک ن...

روزی نبود که به سراغم بیاید وقبل از سوار شدن به ماشین،دسته گ...

به او بگوییدشعرهایم را به لب هایم لب هایم را به صورتمصورتم ر...

خیلی میخواستَمِت ..طوری که ،یادته گُفتی : بُرو ، بمونی اذیّت...

صحنه,پارت یازدهم

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط