پارت ۷۱
پارت ۷۱
ددی_شوگره_اجباریه من
سانامی و جیمین سوار ماشین شدن و رفتن سمت خونه تهیونگ...
جیمین:: ورجه ورجه کنی یا بری اینور اونور....کلا از پیشم جُم بخوری گور خودتو کندی...
سانامی:: اوکی..دیگه چیزی نگفتن تا رسیدن
پیاده شدن جیمین دست سانامیو گرفت و بردش سمت در ورودی
سانامی:: آروم
جیمین:: ساکت
جیمین و سانامی وارد شدن...
@ بفرمایین
& خوش اومدین
همه نشستن
تهیونگ:: اهههه نمیدونین چقد از دیدنتون خوشحالیم
کوک:: سانامی کیوتیمونم اومده
جیهوپ:: دختر میدونی چقد دلم واست تنگ شده بود؟!
سانامی:: 🙂
سویی(رل کوک):: سانامی اینه؟! چقد ملوسه
ماریا(رل جیهوپ😐😂):: عاام...چرا یکم صورتت زخمه؟!
جیمین:: بدتر بود الان خوب شد
کوک:: وای مگ چیشد؟!
جیمین:: ولش چیز خاصی نیست...
تهیونگ:: سانامی میخای بریم تو حیاط گلارو بهت نشون بدم؟!
سانامی:: د..دیدمشون خیلی خوشگلن
سویی:: درست مثل خودت😊
سانامی:: ار...ن..نه نه نمیام(از جیمین ترسید)
تهیونگ:: اوک😕
ماریا:: جیمین سانامی کِی میشه پرنسس اون کاخت؟!
تهیونگ:: ها؟! مگ قراره عروسی کنن
سویی:: پس چی😐!؟
جیمین:: این بحثارو ول کنین
جیهوپ:: اوکیه جیمین جان...
.......................................
سر میز شامن...
سانامی:: ج..جیمین
جیمین:: چته ت...عام..جانم
سانامی:: دستم ب شربت نمیرسه
جیمین:: آب بخور
سانامی:: من شربت...
جیمین:: خفه میگم آب بخور( آروم جفت هم میحرفن ک بقیه نشنون)
یهو سانامی صداشو برد بالا...
سانامی:: جیمین من آب نمیخام میگم شربت میخام شربتتتت😡
جیهوپ:: ودف🤣
سویی:: آخی عزیزممم😂خو بهش بده
ماریا:: چ کیوت تر شد اینننن
تهیونگ:: عشقه دیگه...بیا بیبی اینم شربت
سانامی:: ممنون😊
جیمین با یه لبخند خیلی ریلکس ب سانامی نگاه کرد...
صورتشو نزدیک تر برد و یه بوسه ریز رو لبش گذاشت...بعد یه اخم ریزی کرد...
جیمین:: اوم...دیگه نبینم صدات روم بره بالا اوکی؟!
سانامی:: چ..چشم😳
کوک:: وای خدا چقد این دونفر بهمدیگه میان🤣
سویی:: جر خوردم... جیمین اذیتش نکن
ماریا:: ببینید چطور لپاش سرخ شده از خجالت😂
تهیونگ:: هعفف😂
جیمین:: همینه ک هست😏
پرش زمانی...
غذاشونو خوردن...
بعد یکی دو ساعت حرف زدن کوک و جیهوپ همراه دوست دختراشون رفتن...
تهیونگ و سانامی و جیمین نشسته بودن...
تهیونگ:: میخای با سانامی ازدواج کنی؟!
جیمین:: ن
تهیونگ:: یه پیشنهاد دارم...
جیمین:: میشنوم
تهیونگ:: سانامیو بده من هرچقد پولش باشه میدم
سانامی:: هاا😳
جیمین:: هنوز ازش زده نشدم(خیلی ریلکس و آرومه....)
تهیونگ:: من اونو برای آزار و رابطه و...نمیخام
جیمین:: ؟!
تهیونگ:: قصد دارم با سانامی ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم!!
سانامی:: 😳
یهو جیمین...
ددی_شوگره_اجباریه من
سانامی و جیمین سوار ماشین شدن و رفتن سمت خونه تهیونگ...
جیمین:: ورجه ورجه کنی یا بری اینور اونور....کلا از پیشم جُم بخوری گور خودتو کندی...
سانامی:: اوکی..دیگه چیزی نگفتن تا رسیدن
پیاده شدن جیمین دست سانامیو گرفت و بردش سمت در ورودی
سانامی:: آروم
جیمین:: ساکت
جیمین و سانامی وارد شدن...
@ بفرمایین
& خوش اومدین
همه نشستن
تهیونگ:: اهههه نمیدونین چقد از دیدنتون خوشحالیم
کوک:: سانامی کیوتیمونم اومده
جیهوپ:: دختر میدونی چقد دلم واست تنگ شده بود؟!
سانامی:: 🙂
سویی(رل کوک):: سانامی اینه؟! چقد ملوسه
ماریا(رل جیهوپ😐😂):: عاام...چرا یکم صورتت زخمه؟!
جیمین:: بدتر بود الان خوب شد
کوک:: وای مگ چیشد؟!
جیمین:: ولش چیز خاصی نیست...
تهیونگ:: سانامی میخای بریم تو حیاط گلارو بهت نشون بدم؟!
سانامی:: د..دیدمشون خیلی خوشگلن
سویی:: درست مثل خودت😊
سانامی:: ار...ن..نه نه نمیام(از جیمین ترسید)
تهیونگ:: اوک😕
ماریا:: جیمین سانامی کِی میشه پرنسس اون کاخت؟!
تهیونگ:: ها؟! مگ قراره عروسی کنن
سویی:: پس چی😐!؟
جیمین:: این بحثارو ول کنین
جیهوپ:: اوکیه جیمین جان...
.......................................
سر میز شامن...
سانامی:: ج..جیمین
جیمین:: چته ت...عام..جانم
سانامی:: دستم ب شربت نمیرسه
جیمین:: آب بخور
سانامی:: من شربت...
جیمین:: خفه میگم آب بخور( آروم جفت هم میحرفن ک بقیه نشنون)
یهو سانامی صداشو برد بالا...
سانامی:: جیمین من آب نمیخام میگم شربت میخام شربتتتت😡
جیهوپ:: ودف🤣
سویی:: آخی عزیزممم😂خو بهش بده
ماریا:: چ کیوت تر شد اینننن
تهیونگ:: عشقه دیگه...بیا بیبی اینم شربت
سانامی:: ممنون😊
جیمین با یه لبخند خیلی ریلکس ب سانامی نگاه کرد...
صورتشو نزدیک تر برد و یه بوسه ریز رو لبش گذاشت...بعد یه اخم ریزی کرد...
جیمین:: اوم...دیگه نبینم صدات روم بره بالا اوکی؟!
سانامی:: چ..چشم😳
کوک:: وای خدا چقد این دونفر بهمدیگه میان🤣
سویی:: جر خوردم... جیمین اذیتش نکن
ماریا:: ببینید چطور لپاش سرخ شده از خجالت😂
تهیونگ:: هعفف😂
جیمین:: همینه ک هست😏
پرش زمانی...
غذاشونو خوردن...
بعد یکی دو ساعت حرف زدن کوک و جیهوپ همراه دوست دختراشون رفتن...
تهیونگ و سانامی و جیمین نشسته بودن...
تهیونگ:: میخای با سانامی ازدواج کنی؟!
جیمین:: ن
تهیونگ:: یه پیشنهاد دارم...
جیمین:: میشنوم
تهیونگ:: سانامیو بده من هرچقد پولش باشه میدم
سانامی:: هاا😳
جیمین:: هنوز ازش زده نشدم(خیلی ریلکس و آرومه....)
تهیونگ:: من اونو برای آزار و رابطه و...نمیخام
جیمین:: ؟!
تهیونگ:: قصد دارم با سانامی ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم!!
سانامی:: 😳
یهو جیمین...
۴۶.۳k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.