من آنقدر معمولی هستم که هیچ کس شیفته ی حرف زدنم نشود

من آنقدر معمولی هستم که هیچ کس شیفته ی حرف زدنم نشود ،
قلب هیچ کس با دیدنم نلرزد ،
کسی برای چشم هایم نمیرد ،
و شعری در وصف پیچ و خم گیسوانم سروده نشود ...
من آنقدر معمولی هستم که
هیچ کس با خندیدنم ته دلش ضعف نرود ،
هیچ کس از نبودنم غصه اش نگیرد و
جای خالیم توی ذوق نزند ...
من یک آدم معمولی هستم ،
ولی من دوست داشتن را بلدم ،
اینکه با تمام وجودم یک نفر را دوست داشته باشم بلدم ،
اینکه برای بودنش و ماندنش از جان و دل مایه بگذارم هم بلدم ...
من معمولی هستم ،
ولی همین منِ معمولی میداند باید
پای خواسته اش بایستد ...
برای چشمهای کسی که دلش را لرزانده شاعری کند
و دلش از خنده یک نفر ضعف برود ...
همینِ منِ از معمولی معمولی تر
تمام قد پای دوست داشتن ماندن را ولی خوب بلد است ...!
دیدگاه ها (۹)

و آدمی بزرگ می‌شود ، اما به مرور ...کم‌کم یاد می‌گیرد کاری ب...

‏لزوما «تنهایی» یا «تنها بودن»دلیل بر عدم رضایت یا افسردگی و...

دیگر نه می پرسم ،نه اعتراض می کنم ،نه افسوس می خورم ...فقط م...

یکی از غم‌انگیزترین حس‌های دنیا اینهکه بفهمی تو با بقیه خیلی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط