عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۷۰ (。☬。)
صدا آروم موسیقی در گوش جیمین و میونشی میخورد سکوت و آرامش در آن ماشین میبود .. تا اینکه افکار جیمین نگذاشت سکوت کند و تند با کنجکاوی پرسید : دختر عموت .. جونا انکار با تو مشکل داره ؟
میونشی آروم نگاهش کرد هرچی هم میبود میونشی هیچ وقت با کسی حرفی راجب زندگیش نگفته بود .. ولی هرچی هم میشد اون شوهر رسمی خودش بود .. آروم چشم به جاده روبه رو دوخت : آره .. خیلی
جیمین سری تکون داد : پس اون کنایه ها و حرفا برای همین بود ..
میونشی آروم سری تکون داد : اون خیلی دختر باهوشی نیست رفتار و اخلاق اون دسته مادرشه
جیمین : معلوم بود ...
میونشی به یاد سخنان مین جی قوی افتاد ..
فلش بک : خوب ببین نقشه آینه اول تو باید با جیمین راحت حرف بزنی چیزیع که از دستش بر میایی ؟
میونشی : ا...ره سعی میکنم
مین جی : بقیشو باید با اشوه خودت حل کنی
میونشی : چطوری آخه من باید چیکار کنم درست بگو ..
مین جی پفی کشید : اخخخ تو که از منم ساده تریی.ببین جیمین رو امشب رازی میکنی میفهمی هرجوری شده باید بهش بگی که تو مشکلی با جونا نداری و جونا رو میخپاعیی بیاری خونه شوهرت تا دلتنگیت برطرف بشه و تنها نموننی و اینو باید بهش بگی که هانگول بره خونه مادرت تا مثال از گفتن مین جی تنها نمونه
میونشی : اون که نقشه اونا رو براشون درست میکنم
مین جی خبسثانه خندید : نه میونشی ما اونا رو فراری میدیم از خونه های حدیدیمون
( پایان فلش بک )
جیمین : میونشی خوابی ؟
میونشی تند نگاهش کرد سپس خنده ای بر سر دستپاچگی تحویل جیمین داد : نه نه راستش حواصم نبود
جیمین آروم خندید سپس میونشی به خوبی فکر کرد بلاخره تصمیم گرفت ادامه بده : راستش .. درسته با جونا سر لجم
نمیتوانست جونا ای که باهاش لجه از نظر جیمین پنهان بماند سپس با افکار خود پیش رفت نه با افکار مین جی ....
میونشی لبش را تر کرد و باز هم ادامه داد : من
جیمین : میخواهی بریم خونه حرف بزنیم باشه راحت نیستی
مشکوک نگاهش کرد و دوباره چشم به جاده دوخت ... میونشی آروم سری تکون داد و نفس عمیقی کشید
(。☬。)پارت ۷۰ (。☬。)
صدا آروم موسیقی در گوش جیمین و میونشی میخورد سکوت و آرامش در آن ماشین میبود .. تا اینکه افکار جیمین نگذاشت سکوت کند و تند با کنجکاوی پرسید : دختر عموت .. جونا انکار با تو مشکل داره ؟
میونشی آروم نگاهش کرد هرچی هم میبود میونشی هیچ وقت با کسی حرفی راجب زندگیش نگفته بود .. ولی هرچی هم میشد اون شوهر رسمی خودش بود .. آروم چشم به جاده روبه رو دوخت : آره .. خیلی
جیمین سری تکون داد : پس اون کنایه ها و حرفا برای همین بود ..
میونشی آروم سری تکون داد : اون خیلی دختر باهوشی نیست رفتار و اخلاق اون دسته مادرشه
جیمین : معلوم بود ...
میونشی به یاد سخنان مین جی قوی افتاد ..
فلش بک : خوب ببین نقشه آینه اول تو باید با جیمین راحت حرف بزنی چیزیع که از دستش بر میایی ؟
میونشی : ا...ره سعی میکنم
مین جی : بقیشو باید با اشوه خودت حل کنی
میونشی : چطوری آخه من باید چیکار کنم درست بگو ..
مین جی پفی کشید : اخخخ تو که از منم ساده تریی.ببین جیمین رو امشب رازی میکنی میفهمی هرجوری شده باید بهش بگی که تو مشکلی با جونا نداری و جونا رو میخپاعیی بیاری خونه شوهرت تا دلتنگیت برطرف بشه و تنها نموننی و اینو باید بهش بگی که هانگول بره خونه مادرت تا مثال از گفتن مین جی تنها نمونه
میونشی : اون که نقشه اونا رو براشون درست میکنم
مین جی خبسثانه خندید : نه میونشی ما اونا رو فراری میدیم از خونه های حدیدیمون
( پایان فلش بک )
جیمین : میونشی خوابی ؟
میونشی تند نگاهش کرد سپس خنده ای بر سر دستپاچگی تحویل جیمین داد : نه نه راستش حواصم نبود
جیمین آروم خندید سپس میونشی به خوبی فکر کرد بلاخره تصمیم گرفت ادامه بده : راستش .. درسته با جونا سر لجم
نمیتوانست جونا ای که باهاش لجه از نظر جیمین پنهان بماند سپس با افکار خود پیش رفت نه با افکار مین جی ....
میونشی لبش را تر کرد و باز هم ادامه داد : من
جیمین : میخواهی بریم خونه حرف بزنیم باشه راحت نیستی
مشکوک نگاهش کرد و دوباره چشم به جاده دوخت ... میونشی آروم سری تکون داد و نفس عمیقی کشید
- ۶.۸k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط