🎀💕• عشق لجباز •💕🎀
🎀💕• عشق لجباز •💕🎀
#part_2
#طاها
از ماشین پیاده شدم و بدو بدو رها رو گذاشتن رو برانکارد و بردنش تو اتاق منم پشت در نشستم فقط منتظر خبر دکتر بودم
دکتر : شما با ایشون هستین؟
طاها : بله آقای دکتر
دکتر : حالشون خوب شده ولی باید تا فردا تحت مراقبت بمونن بخاطر چیز هایی که مصرف کرده بودند
طاها : میتونم برم ببینمش؟
دکتر : بله
#طاها
داشتم میرفتم سمت اتاق ینی الان ببینه بیمارستانه من آوردمش چی میگه چیکار میکنه
وارد اتاق شدم
طاها : سلام خوبین بهترین؟
رها همینطوری منو نگاه میکرد هیچی نمی گفت انگار نمیدونه چی شده ترسیده بود
رها : س .. سلام ببخشید شما ؟
طاها : چند ساعت پیش ک توی پارتی بودیم اونجا حالتون بد شد و افتادین زمین منم اوردمتون بیمارستان
رها : واقعا ؟ خیلی ممنونم
رها: میتونم بپرسم اسمتون چیه؟
طاها : بله اسم من طاها هست
#رها
چشمام رو باز کردم یکم دور و اطراف رو نگاه کردم انگار توی بیمارستان بودم
یادم نمیاد من چرا باید بیمارستان باشم
من الان باید پارتی باشم که توی فکر اینا بودم که دیدم یکی وارد اتاق شد گفت : سلام خوبین بهترین
تعجب کردم ینی این کیه من تا حالا این ادمو ندیده بودم یکم ترسیدم با لرز گفتم
س.. سلام ببخشید شما
طاها : چند ساعت پیش توی پارتی حالتون بد شد افتادین منم اوردمتون بیمارستان
واقن ؟ ممنونم
خوشحال شدم چه آدم خوبی بود مهربون بود
کنجکاو شدم بپرسم اسمش چیه
میشه بدونم اسمتون رو ؟
طاها : بله اسم من طاها هست
ادامه دارد ... •📕❤•
#part_2
#طاها
از ماشین پیاده شدم و بدو بدو رها رو گذاشتن رو برانکارد و بردنش تو اتاق منم پشت در نشستم فقط منتظر خبر دکتر بودم
دکتر : شما با ایشون هستین؟
طاها : بله آقای دکتر
دکتر : حالشون خوب شده ولی باید تا فردا تحت مراقبت بمونن بخاطر چیز هایی که مصرف کرده بودند
طاها : میتونم برم ببینمش؟
دکتر : بله
#طاها
داشتم میرفتم سمت اتاق ینی الان ببینه بیمارستانه من آوردمش چی میگه چیکار میکنه
وارد اتاق شدم
طاها : سلام خوبین بهترین؟
رها همینطوری منو نگاه میکرد هیچی نمی گفت انگار نمیدونه چی شده ترسیده بود
رها : س .. سلام ببخشید شما ؟
طاها : چند ساعت پیش ک توی پارتی بودیم اونجا حالتون بد شد و افتادین زمین منم اوردمتون بیمارستان
رها : واقعا ؟ خیلی ممنونم
رها: میتونم بپرسم اسمتون چیه؟
طاها : بله اسم من طاها هست
#رها
چشمام رو باز کردم یکم دور و اطراف رو نگاه کردم انگار توی بیمارستان بودم
یادم نمیاد من چرا باید بیمارستان باشم
من الان باید پارتی باشم که توی فکر اینا بودم که دیدم یکی وارد اتاق شد گفت : سلام خوبین بهترین
تعجب کردم ینی این کیه من تا حالا این ادمو ندیده بودم یکم ترسیدم با لرز گفتم
س.. سلام ببخشید شما
طاها : چند ساعت پیش توی پارتی حالتون بد شد افتادین منم اوردمتون بیمارستان
واقن ؟ ممنونم
خوشحال شدم چه آدم خوبی بود مهربون بود
کنجکاو شدم بپرسم اسمش چیه
میشه بدونم اسمتون رو ؟
طاها : بله اسم من طاها هست
ادامه دارد ... •📕❤•
۲۶.۸k
۲۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.