🌼 خاطرات شهید حاج ابراهیم همت 🌼
🌼 خاطرات شهید حاج ابراهیم همت 🌼
موضوع: " سرت چی شده سعید"
در بخش مرکزی جزیره جنوبی مجنون موضع گرفته بودیم که گلوله ای کنارم منفجر شد و از ناحیه ی جلو و عقب سر، ترکش خوردم و مجبور شدم ،سرم را باند پیچی کنم.لازم شد برای ارائه گزارش آخرین وضعیت نیرو ها بروم پیش حاج همت.
به محض اینکه همت مرا دید ،مجال صحبت به من نداد و با اشاره به باند پیچی سرم ، خیلی نگران پرسید :"سرت چی شده سعید؟!"
گفتم : " چیزی نشده حاجی ،فقط یه خراش کوچیک برداشته ، واسه این اونو با باند بستم تا روش خاک نشینه و چرک نکنه ، چیز مهمی نیست."
خیلی ناراحت شد و گفت : " نگو چیزی نیست!.... مواظب خودت باش تا آسیبی بهت نرسه ."
گفتم :" این چه حرفیه حاجی ؟ خودت بارها گفتی ما اصل مان بر شهادته ."
با اخم گفت : " حالا حرف خودم رو بهم می گی ؟!... بله اصل بر شهادته ، اما تا لحظه ی شهادت ، مکلفیم حفظ جان خودمون رو جدی بگیریم! "
منبع: مجموعه خاطرات محمد ابراهیم همت ،ص 18
🌹 کانال مکتب الشهدا🌹
@maktab_o_shohada
موضوع: " سرت چی شده سعید"
در بخش مرکزی جزیره جنوبی مجنون موضع گرفته بودیم که گلوله ای کنارم منفجر شد و از ناحیه ی جلو و عقب سر، ترکش خوردم و مجبور شدم ،سرم را باند پیچی کنم.لازم شد برای ارائه گزارش آخرین وضعیت نیرو ها بروم پیش حاج همت.
به محض اینکه همت مرا دید ،مجال صحبت به من نداد و با اشاره به باند پیچی سرم ، خیلی نگران پرسید :"سرت چی شده سعید؟!"
گفتم : " چیزی نشده حاجی ،فقط یه خراش کوچیک برداشته ، واسه این اونو با باند بستم تا روش خاک نشینه و چرک نکنه ، چیز مهمی نیست."
خیلی ناراحت شد و گفت : " نگو چیزی نیست!.... مواظب خودت باش تا آسیبی بهت نرسه ."
گفتم :" این چه حرفیه حاجی ؟ خودت بارها گفتی ما اصل مان بر شهادته ."
با اخم گفت : " حالا حرف خودم رو بهم می گی ؟!... بله اصل بر شهادته ، اما تا لحظه ی شهادت ، مکلفیم حفظ جان خودمون رو جدی بگیریم! "
منبع: مجموعه خاطرات محمد ابراهیم همت ،ص 18
🌹 کانال مکتب الشهدا🌹
@maktab_o_shohada
۱.۲k
۲۲ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.