از چشمتان افتاده بال و پر نمی خواهد،
از چشمتان افتاده بال و پر نمی خواهد،
درد دل ناگفتنی دفتر نمی خواهد ؛
می میرم از زخمی که هر شب می زند یادت،
زخمی که شد کاری دگر خنجر نمی خواهد !
گردن بزن این عاشق وامانده در غم را..
آنکس که سامانی ندارد سر نمی خواهد ؛
عادت به زندان غمت کردم برو خوش باش،
دیوار زندان خیالت در نمی خواهد ..
دیگر عجین شد طالعم با درد و دلتنگی
یک مبتلا بر هر بلا مادر نمی خواهد ؛
در لحظه ی جان دادنم باشم در آغوشت..
این جان به سر حالی از این بهتر نمی خواهد !
#وصیپور
درد دل ناگفتنی دفتر نمی خواهد ؛
می میرم از زخمی که هر شب می زند یادت،
زخمی که شد کاری دگر خنجر نمی خواهد !
گردن بزن این عاشق وامانده در غم را..
آنکس که سامانی ندارد سر نمی خواهد ؛
عادت به زندان غمت کردم برو خوش باش،
دیوار زندان خیالت در نمی خواهد ..
دیگر عجین شد طالعم با درد و دلتنگی
یک مبتلا بر هر بلا مادر نمی خواهد ؛
در لحظه ی جان دادنم باشم در آغوشت..
این جان به سر حالی از این بهتر نمی خواهد !
#وصیپور
۸۹۵
۰۸ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.