داستان مدیر مین چشه فصل دو:
داستان مدیر مین چشه فصل دو:
(بچه ها اسلاید دو گردنبندیه که کوک توی زندگی قبلیشون به لارا داده و هنوزم گردن لارا هست)
ویو یک سال بعد:
یک سال از ابن قضیه که به زندگی جدید وارد شدن میگذره
اخلاقشون عوض نشده اما چون مافیان هردوتاشون خیلی با کسانی که نمیشناسنشون سرد و جدی برخورد میکنن
لارا دلش برای برادرش خیلی تنگ شده
و بخواطر همین دلیل یک زره افسردگی گرفته
امروز قرار بود که به یک مهمونی بزرگ دعوت بشن
و صاحب اون مهمونی یه مافیای خیلی قویه اما قوی تر از اون مافیا ملکه و پادشاه مافیا ها یعنی لارا و کوک بودن
ویو لارا:
صبح بیدار شدم ل
با کوک و یه لباس خونگی پوشیدیم و باهم رفتیم پایین ساعت شیش مهمونی مهمی باید میرفتیم اما چون امروز
روز تعطیل بود پس با کوک صبحونه خوردیم و رفتیم توی اتاقمون تا فیلم ببینیم
(بچه ها اسلاید دو گردنبندیه که کوک توی زندگی قبلیشون به لارا داده و هنوزم گردن لارا هست)
ویو یک سال بعد:
یک سال از ابن قضیه که به زندگی جدید وارد شدن میگذره
اخلاقشون عوض نشده اما چون مافیان هردوتاشون خیلی با کسانی که نمیشناسنشون سرد و جدی برخورد میکنن
لارا دلش برای برادرش خیلی تنگ شده
و بخواطر همین دلیل یک زره افسردگی گرفته
امروز قرار بود که به یک مهمونی بزرگ دعوت بشن
و صاحب اون مهمونی یه مافیای خیلی قویه اما قوی تر از اون مافیا ملکه و پادشاه مافیا ها یعنی لارا و کوک بودن
ویو لارا:
صبح بیدار شدم ل
با کوک و یه لباس خونگی پوشیدیم و باهم رفتیم پایین ساعت شیش مهمونی مهمی باید میرفتیم اما چون امروز
روز تعطیل بود پس با کوک صبحونه خوردیم و رفتیم توی اتاقمون تا فیلم ببینیم
۳.۸k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.