part (28) 🫂🖇🔮
part (28) 🫂🖇🔮
ته:چطور میتونم اروم باشم باید اینو به مامان بابام بگمممممممم به دوستام به داداشمممم واییییییییییی خییلیییییییی خوبهههههههههههههه
یونا:با..باشه
یونا:باشه
یونا:ته؟
ته:جونم؟؟
یونا:نمیخوای بگی دیشب چت بود؟؟
ته:نمیدونم از صب تو شرکت هم حال نداشتم
یونا:راستی منشی پیدا کردین؟؟
ته:عاره امروز یکی اومد برای مصاحبه و قبول شد
یونا:دختره؟؟
ته:عاره
یونا:خوشگله؟؟
ته:ن اصلا خوشگل نیس فقط ی نفر تو دنیا خوشگله اونم تویی صودتشو تو دستاش قاب کرد
یونا:*خنده*پس مامانت چی؟؟مامانم؟؟
یونا:به نظر من تو زیبا ترینی به نظر بابام مامانم و به نظر پدرت ،مادرت زیبا ترینه
یونا:راست میگی
ته:یونا
یونا:بله؟؟
ته:من گرسنمه
یونا:خب معلوم چون شام نخوردی وایسا برم برات غذا داغ کنم
ته:ولی من ی چیز دیگه میخوام
یونا:چی؟؟
ته:لباتو..بعد این حرفش لبای فرشتشو مهمون لبای خودش کرد و همینطوری میبوسید .. بعد ۵ دیقه ازش جدا شد
ته:اوممم سیر شدم واقعا خوشمزه بود
یونا:*خنده*نوش جون نریم بخوابیم من خوابم میاد اصلا نخوابیدم
ته:نخوابیدی؟
یونا:ن من جز تو بغل تو خوابم نمیبره
ته:*خنده*باشه بریم بخوابیم فرشته ی زمینی من
یونا و تهیونگ رفتن خوابیدن
ساعت ۸ صبح:/
یونا ویو:/
بیدار شدم باید ته رو هم بیدار کنم بره سرکار:
ته؟؟ته؟بیاد شو دیرت میشه
ته:میشه امروز نرم؟؟
یونا:ن نمیشه باید بری بدو بلند شو
ته:باشه بابا باشع
ته بلند شد :حالا نمیشه امروز نرم؟؟
یونا: مگه امروز قرارداد ندارین؟؟
ته:چرا
یونا:اگه نمیخوای اون قرارداد رو ببندی نرو منم از خدامه
ته:خوب بلدی...
یونا:چی چی چی بگو دیگههههههه
ته:هیچی ولش کن *خنده*
یونا:بیا برات صبوحه حاضر کنم بخور برو
ته:اوکی
...
ته:خب من دیگه برم
یونا:مراقب خودت باش
ته:توهم همینطور مخصوصا اون کوچولو
یونا:نیومده عزیز شد
ته:قهر نکن دیگه تو عشق منی عنر منی هیچکس نمیتونه جای تورو برای من بگیره
یونا:*خنده*
ته:من دیگه رفتم
یونا:وایسا وایسا وایسا
ته:باز چیه؟؟
یونا:بیا اینگ بگیر*ظرف غذا داد بهش*
ته:این چیه؟؟
یونا:کیکه دیشب با اجوما پختمش میخواستم سوپرایزت کنم ولی نشد حالا ببرش اونجا بخور
ته:چشم مرسی💋
یونا:بابای
ته:چطور میتونم اروم باشم باید اینو به مامان بابام بگمممممممم به دوستام به داداشمممم واییییییییییی خییلیییییییی خوبهههههههههههههه
یونا:با..باشه
یونا:باشه
یونا:ته؟
ته:جونم؟؟
یونا:نمیخوای بگی دیشب چت بود؟؟
ته:نمیدونم از صب تو شرکت هم حال نداشتم
یونا:راستی منشی پیدا کردین؟؟
ته:عاره امروز یکی اومد برای مصاحبه و قبول شد
یونا:دختره؟؟
ته:عاره
یونا:خوشگله؟؟
ته:ن اصلا خوشگل نیس فقط ی نفر تو دنیا خوشگله اونم تویی صودتشو تو دستاش قاب کرد
یونا:*خنده*پس مامانت چی؟؟مامانم؟؟
یونا:به نظر من تو زیبا ترینی به نظر بابام مامانم و به نظر پدرت ،مادرت زیبا ترینه
یونا:راست میگی
ته:یونا
یونا:بله؟؟
ته:من گرسنمه
یونا:خب معلوم چون شام نخوردی وایسا برم برات غذا داغ کنم
ته:ولی من ی چیز دیگه میخوام
یونا:چی؟؟
ته:لباتو..بعد این حرفش لبای فرشتشو مهمون لبای خودش کرد و همینطوری میبوسید .. بعد ۵ دیقه ازش جدا شد
ته:اوممم سیر شدم واقعا خوشمزه بود
یونا:*خنده*نوش جون نریم بخوابیم من خوابم میاد اصلا نخوابیدم
ته:نخوابیدی؟
یونا:ن من جز تو بغل تو خوابم نمیبره
ته:*خنده*باشه بریم بخوابیم فرشته ی زمینی من
یونا و تهیونگ رفتن خوابیدن
ساعت ۸ صبح:/
یونا ویو:/
بیدار شدم باید ته رو هم بیدار کنم بره سرکار:
ته؟؟ته؟بیاد شو دیرت میشه
ته:میشه امروز نرم؟؟
یونا:ن نمیشه باید بری بدو بلند شو
ته:باشه بابا باشع
ته بلند شد :حالا نمیشه امروز نرم؟؟
یونا: مگه امروز قرارداد ندارین؟؟
ته:چرا
یونا:اگه نمیخوای اون قرارداد رو ببندی نرو منم از خدامه
ته:خوب بلدی...
یونا:چی چی چی بگو دیگههههههه
ته:هیچی ولش کن *خنده*
یونا:بیا برات صبوحه حاضر کنم بخور برو
ته:اوکی
...
ته:خب من دیگه برم
یونا:مراقب خودت باش
ته:توهم همینطور مخصوصا اون کوچولو
یونا:نیومده عزیز شد
ته:قهر نکن دیگه تو عشق منی عنر منی هیچکس نمیتونه جای تورو برای من بگیره
یونا:*خنده*
ته:من دیگه رفتم
یونا:وایسا وایسا وایسا
ته:باز چیه؟؟
یونا:بیا اینگ بگیر*ظرف غذا داد بهش*
ته:این چیه؟؟
یونا:کیکه دیشب با اجوما پختمش میخواستم سوپرایزت کنم ولی نشد حالا ببرش اونجا بخور
ته:چشم مرسی💋
یونا:بابای
۳۲.۳k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.