دوپارتی به مناسبت تولد ته
دوپارتی به مناسبت تولد ته
پارت(۱)🫂🖇🌌🌈
دیگه توان نداشت به گفته نامجون هرشب مست میکرد مراقب خودش نبود
چرا اینطوری شد؟؟اصن اون ی موضوع خیلی ساده بود که میشد با صحبت و گفت و گو حلش کرد
اما اون خیلی جدی گرفتش نباید اینطوری میشد
فلش بک به ی ماه پیش:/
ا/ت:ولم کن نمیخوام دیگه بسه چقد میخوای بهم امرو نهی کنی؟ دیگه خسته شدم از اینهمه شکاکی
ته:بفهم اون دوستت پسره نمیخوام با پسرا رفت و امد کنی*داد*
ا/ت:خودتم میدونی اون خودش زن و بچه داره اون از اون مردای هیز توی هیابون نیس اون فرق داره بفهم*داد*
ته:عههههههههه اگه خوبه برو پیشش چرا نمیری؟؟
ا/ت:چرا خودتو نمیگی؟؟تو از منم بیشتر دوستای دختر داری تو با اونا میری میای من بهت چیزی میگم؟؟اصلا اجازه دارم که بگم؟؟؟اصلا میدونی چیه تو برو پیش اون دوستات بزار منم راحت باشم...به سیلی که تو صورتش خورد حرفی نزد ..
ته کتشو برداشت و از خونه زد بیرون
پایان فلش بک:/
از اون موقع خونه نیومده بود منم نگرانش بودم خیلی رفتم پیشش از دلش در بیارم اما انگار ن انگار دیگه خسته شده بودم منم اوضام کم تر از ته نبود قرار بود جیمین بیاد با هم در این باره حرف بزنیم اون بهم کمک کنه از دلش در بیارم
دیدم جیمین دیر کرده گفتم برا بالا پشت بوم
جیمین ویو:/
رفتم جلو در خونه ته اینا دیدم ا/ت نشسته لبه بوم همه جمع شده بودن ترسیدم که شاید ا/ت میخواد خودکشی کنه سری بهش زنگ زدم
ا/ت ویو:/
رفتم لبه نشستم و به همه نگاه میکردم .. چقد کوچیک بودن چرا فکر میکنیم ما خیلی بزرگیم؟؟بیخیال
دیدم پایین کلی ادم جمع شده چرا؟؟هع فک کردن میخوام خودکشی کنم.. داشتن ازم فیلم میگرفتن هع اینارو چ خوش خیالن
با صدای گوشیم از فکرم درومدم جیمین بود:
الو ا/ت کجایی؟داری چیکار میکنی ا/ت بیا پایین
ا.ت:بیا بالا
جیمین: از جات تکوکن نخور
جیمین اومد پیش ا.ت:
ا.ت بیا پایین داری چیکار میکنی دختر ؟؟میخوای خودکشی کنی؟؟
ا.ت:چیمیگی بابا اومدم حالو هوامو عوض کنم خودکشی چیه
جیمین:پس بیا پایین
ا.ت اومد:حال ته چطوره؟؟
جیمین:اصلا خوب نیس باید یکاری کنی با ما که حرف نمیزنه،غذا هم نمیخوره کلا ضعیف شده بیا بریم پیشش
ا.ت:جیمین این اخرین باره که میام اون اصلا انگار منو نمیخواد اگه ایندفه هم راضی نشه..
جیمین:میشه تو بیا اون اصلا حالش خوب نیس
ا.ت و جیمین راه افتادن که برن ا.ت به گوشیش نگاا کرد خبر دست اول خودکشی ی دختر:
نگاه کن اخه هنو هیچی نشده شایعه درست شد
جیمین:ولشون کن بابا اونا (معذت میخوام)زر زیار میزنن
بالاخره رسیدن ا.ت و جیمین پیاده شدن رفتن داخل خونه(خونه جیمین .. چون ته پیش جیمین رفته بود)
رفیم داخل دیدم صدای نامجون میاد میگفت:
ته در و باز کن وگرنه میشکنمش..میشنوی؟؟
#تولدویمبارک
#وی
#TAEHYUNG
#BTS
پارت(۱)🫂🖇🌌🌈
دیگه توان نداشت به گفته نامجون هرشب مست میکرد مراقب خودش نبود
چرا اینطوری شد؟؟اصن اون ی موضوع خیلی ساده بود که میشد با صحبت و گفت و گو حلش کرد
اما اون خیلی جدی گرفتش نباید اینطوری میشد
فلش بک به ی ماه پیش:/
ا/ت:ولم کن نمیخوام دیگه بسه چقد میخوای بهم امرو نهی کنی؟ دیگه خسته شدم از اینهمه شکاکی
ته:بفهم اون دوستت پسره نمیخوام با پسرا رفت و امد کنی*داد*
ا/ت:خودتم میدونی اون خودش زن و بچه داره اون از اون مردای هیز توی هیابون نیس اون فرق داره بفهم*داد*
ته:عههههههههه اگه خوبه برو پیشش چرا نمیری؟؟
ا/ت:چرا خودتو نمیگی؟؟تو از منم بیشتر دوستای دختر داری تو با اونا میری میای من بهت چیزی میگم؟؟اصلا اجازه دارم که بگم؟؟؟اصلا میدونی چیه تو برو پیش اون دوستات بزار منم راحت باشم...به سیلی که تو صورتش خورد حرفی نزد ..
ته کتشو برداشت و از خونه زد بیرون
پایان فلش بک:/
از اون موقع خونه نیومده بود منم نگرانش بودم خیلی رفتم پیشش از دلش در بیارم اما انگار ن انگار دیگه خسته شده بودم منم اوضام کم تر از ته نبود قرار بود جیمین بیاد با هم در این باره حرف بزنیم اون بهم کمک کنه از دلش در بیارم
دیدم جیمین دیر کرده گفتم برا بالا پشت بوم
جیمین ویو:/
رفتم جلو در خونه ته اینا دیدم ا/ت نشسته لبه بوم همه جمع شده بودن ترسیدم که شاید ا/ت میخواد خودکشی کنه سری بهش زنگ زدم
ا/ت ویو:/
رفتم لبه نشستم و به همه نگاه میکردم .. چقد کوچیک بودن چرا فکر میکنیم ما خیلی بزرگیم؟؟بیخیال
دیدم پایین کلی ادم جمع شده چرا؟؟هع فک کردن میخوام خودکشی کنم.. داشتن ازم فیلم میگرفتن هع اینارو چ خوش خیالن
با صدای گوشیم از فکرم درومدم جیمین بود:
الو ا/ت کجایی؟داری چیکار میکنی ا/ت بیا پایین
ا.ت:بیا بالا
جیمین: از جات تکوکن نخور
جیمین اومد پیش ا.ت:
ا.ت بیا پایین داری چیکار میکنی دختر ؟؟میخوای خودکشی کنی؟؟
ا.ت:چیمیگی بابا اومدم حالو هوامو عوض کنم خودکشی چیه
جیمین:پس بیا پایین
ا.ت اومد:حال ته چطوره؟؟
جیمین:اصلا خوب نیس باید یکاری کنی با ما که حرف نمیزنه،غذا هم نمیخوره کلا ضعیف شده بیا بریم پیشش
ا.ت:جیمین این اخرین باره که میام اون اصلا انگار منو نمیخواد اگه ایندفه هم راضی نشه..
جیمین:میشه تو بیا اون اصلا حالش خوب نیس
ا.ت و جیمین راه افتادن که برن ا.ت به گوشیش نگاا کرد خبر دست اول خودکشی ی دختر:
نگاه کن اخه هنو هیچی نشده شایعه درست شد
جیمین:ولشون کن بابا اونا (معذت میخوام)زر زیار میزنن
بالاخره رسیدن ا.ت و جیمین پیاده شدن رفتن داخل خونه(خونه جیمین .. چون ته پیش جیمین رفته بود)
رفیم داخل دیدم صدای نامجون میاد میگفت:
ته در و باز کن وگرنه میشکنمش..میشنوی؟؟
#تولدویمبارک
#وی
#TAEHYUNG
#BTS
۵۹.۸k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.