فیک
فیک:مافیای ایتالیا
پارت:12
دیگه حرف نزد اما بوی بدنش خیلی خوب بود احساس آرامش بهم میداد بعد چند دقیقه خوابم برد
ات ویو:
نمیدونم چرا توی بقلش احساس آرامش میکردم پس یکم دلم خواست توی بقلش بخوابم و بعد خوابم برد ، بعد از یه مدت صدای در اومد می خواستم پاشم برم ببینم کیه کوک نزاشت
ات:دارن در میزنن می خوام برم درو باز کنم
کوک: ولش کن من میبینم
کوک: کیه؟ (با صدای بلند)
خدمتکار: آقا ناهار آمادست سفره رو بچینم
کوک: اره بچین
ات: واقعا دیوونه ای
کوک: اره دیوونه ی توام
ات: تو واقعا منو دوست داری
کوک: من با کشی شوخی ندارم هر حرفی بزنم شوخی نیست واقعت هست
ات: اها
کوک: نظر تو چیه تو منو دوست داری
کوک ویو: داشتم قیافش رو میدیدم قرمز شده بود
کوک: چرا جواب نمیدی
ات: ها اها نمیدونم باید فکر کنم
کوک: هق هق هق هق 😂
ات: چرا میخندی
کوک: چون این چیزی نیست که بخوای فکر کنی تو اگه کسی رو دوست داشته باشی بهش میگی اگه دوسش نداشته باشی بازم بهش میگی فکر کردن نداره
ات: الان نمیخواد برای من درس عشق بدی من گشنمه
کوک: بله از زیر کار در برو بفرمایید خانم کیم بریم غذا بخوریم
رفتیم طبقهی پایین و نشستیم غذا خوردیم بعد همه ی خدمتکار ها رو صدا زدم
کوک: همه اومدن
یکی از خدمتکارا: بله آقا
کوک: خوب ما ب ای یه مدت طولانی قراره کره بمونیم و لطفا به دوست دختر من یعنی ات مربوط باشید و حرفش رو گوش کنید اگه کم کاری ازتون ببینم اخراج تون میکنم
همه ی خدمتکار ها: به آقا
کوک: میتونید برید
بعد رفتن اونا منم میخواستم برم به کارام برست پس
کوک: ات من میرم توی اتاق کارم، اگه کارم داشتی با اونجا
ات:باشه آقای جئون جانگ کوک
کوک: یا خدا کار اشتباهی کردم که اسمم رو کامل صدا کردی
ات: آره
کوک: چی کار کردم
رفتم نزدیک تر و خم شدم جلوی صورت ات
ات: چرا به خدمتکار ها گفتم من دوست دخترتم
کوک: چون هستی
ات: نخیر از کی تاحالا
کوک: از همین الان تا همیشه
ات: واقعا تو...
ات ویو:
داشتم حرف میزدم اومد منو بوسید
کوک: اینم آخریش
ات: چرا منو بوسیدی
کوک: دوست دارم تو برای منی پس هر کاری دلم بخواد میکنم
واقعا از این کیوت بازی هاش خوشم اومد و می خواستم یکم تحریک کنم
ات: باشه پس ددی می برم بای بای ددی
کوک: چی الان چی گفتی (با ذوق)
ات: من هیچی نگفتم
کوک: نه همین الان گفتی دوباره بگو
ات: من هیچی نگفتم
کوک: اگه دوباره نگی تنبیهت میکنم
ات: من هیچی نگفتم
کوک:باشه پس خودت خواستی
ات: چی (با ترس )
اومد منو بقل کرد برد توی اتاق پرتم کرد روی تخت و روم خیمه زد
کوک: اگه دوباره نمیگی کار رو شروع کنم
آت: نه میگم قول میدم میگم
کوک: پس بگو
ات:د....د....ی
کوک: درست بگو ددی برو کنار
ات: د..دی برو...کنار
کوک:نمیشه دیگه تحریکم کردی باید پاشم بشینی
ات: خیلی نامردی من هنوز 17سالمه مدرسه میرم
کوک:مهم نیست از نظر من تو 19 سالته و دیگه مدرسه نمیری ، با من بهس نکن بدو خودت شروع میکنی یا من
ات: کوک لطفا
کوک: باشه پس من شروع میکنم
ادامه دارد......
پایان پارت:12
پارت بعدی رو یه چند دقیقه دیگه میزارم
پارت:12
دیگه حرف نزد اما بوی بدنش خیلی خوب بود احساس آرامش بهم میداد بعد چند دقیقه خوابم برد
ات ویو:
نمیدونم چرا توی بقلش احساس آرامش میکردم پس یکم دلم خواست توی بقلش بخوابم و بعد خوابم برد ، بعد از یه مدت صدای در اومد می خواستم پاشم برم ببینم کیه کوک نزاشت
ات:دارن در میزنن می خوام برم درو باز کنم
کوک: ولش کن من میبینم
کوک: کیه؟ (با صدای بلند)
خدمتکار: آقا ناهار آمادست سفره رو بچینم
کوک: اره بچین
ات: واقعا دیوونه ای
کوک: اره دیوونه ی توام
ات: تو واقعا منو دوست داری
کوک: من با کشی شوخی ندارم هر حرفی بزنم شوخی نیست واقعت هست
ات: اها
کوک: نظر تو چیه تو منو دوست داری
کوک ویو: داشتم قیافش رو میدیدم قرمز شده بود
کوک: چرا جواب نمیدی
ات: ها اها نمیدونم باید فکر کنم
کوک: هق هق هق هق 😂
ات: چرا میخندی
کوک: چون این چیزی نیست که بخوای فکر کنی تو اگه کسی رو دوست داشته باشی بهش میگی اگه دوسش نداشته باشی بازم بهش میگی فکر کردن نداره
ات: الان نمیخواد برای من درس عشق بدی من گشنمه
کوک: بله از زیر کار در برو بفرمایید خانم کیم بریم غذا بخوریم
رفتیم طبقهی پایین و نشستیم غذا خوردیم بعد همه ی خدمتکار ها رو صدا زدم
کوک: همه اومدن
یکی از خدمتکارا: بله آقا
کوک: خوب ما ب ای یه مدت طولانی قراره کره بمونیم و لطفا به دوست دختر من یعنی ات مربوط باشید و حرفش رو گوش کنید اگه کم کاری ازتون ببینم اخراج تون میکنم
همه ی خدمتکار ها: به آقا
کوک: میتونید برید
بعد رفتن اونا منم میخواستم برم به کارام برست پس
کوک: ات من میرم توی اتاق کارم، اگه کارم داشتی با اونجا
ات:باشه آقای جئون جانگ کوک
کوک: یا خدا کار اشتباهی کردم که اسمم رو کامل صدا کردی
ات: آره
کوک: چی کار کردم
رفتم نزدیک تر و خم شدم جلوی صورت ات
ات: چرا به خدمتکار ها گفتم من دوست دخترتم
کوک: چون هستی
ات: نخیر از کی تاحالا
کوک: از همین الان تا همیشه
ات: واقعا تو...
ات ویو:
داشتم حرف میزدم اومد منو بوسید
کوک: اینم آخریش
ات: چرا منو بوسیدی
کوک: دوست دارم تو برای منی پس هر کاری دلم بخواد میکنم
واقعا از این کیوت بازی هاش خوشم اومد و می خواستم یکم تحریک کنم
ات: باشه پس ددی می برم بای بای ددی
کوک: چی الان چی گفتی (با ذوق)
ات: من هیچی نگفتم
کوک: نه همین الان گفتی دوباره بگو
ات: من هیچی نگفتم
کوک: اگه دوباره نگی تنبیهت میکنم
ات: من هیچی نگفتم
کوک:باشه پس خودت خواستی
ات: چی (با ترس )
اومد منو بقل کرد برد توی اتاق پرتم کرد روی تخت و روم خیمه زد
کوک: اگه دوباره نمیگی کار رو شروع کنم
آت: نه میگم قول میدم میگم
کوک: پس بگو
ات:د....د....ی
کوک: درست بگو ددی برو کنار
ات: د..دی برو...کنار
کوک:نمیشه دیگه تحریکم کردی باید پاشم بشینی
ات: خیلی نامردی من هنوز 17سالمه مدرسه میرم
کوک:مهم نیست از نظر من تو 19 سالته و دیگه مدرسه نمیری ، با من بهس نکن بدو خودت شروع میکنی یا من
ات: کوک لطفا
کوک: باشه پس من شروع میکنم
ادامه دارد......
پایان پارت:12
پارت بعدی رو یه چند دقیقه دیگه میزارم
۶.۵k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.