عشق حاضر جواب من p125

هی خانوم خوشگله کجا؟ بیا پیشه خودم!‬
‫به پشت سرم نگاه کردمو دوتا پسر جلف از این مو سیخ سیخای ابرو خواهریو دیدم! یا خدا! چه‬ ‫خاکی بریزم‬
‫تو سرم! باز به راهم ادامه دادم که صداشو نزدیک تر شنیدم:‬
‫- جوون عجب فیسی واستا دیگه چرا در میری!‬
‫یکی دیگشون با صدای چندش تری گفت:‬
‫- خانوم ناز داره!‬
‫حالم داشت بد میشد ... انقدر راه رفته بودم که جونه دویدن نداشتم ... ولی چاره ای نبود اون‬ ‫قسمتی که من‬
‫بودم مگس پر نمیزد چه برسه به ادم واسه همین با اخرین توانم پا گذاشتم به فرار ... اون دوتا‬ ‫عوضیم شروع کردن‬
‫پشت سرم دوییدن ... اون وضیعت بس نبود با صدای رد و برق دیگه واقعا به غلط کردن اوفتادم‬ ‫... نفس نفس میزدمو‬
‫مثل خر میدوییدم ... کاش با جمن میومدم ... ای خاک تو سر بی مغزت کنن پشه! ... پسره ی‬ ‫عوضی ول نمیکرد‬
‫... سرعتش از من بیشتر بود و هر لحظه بهم نزدیک تر میشد!‬
‫با گیر کردن پام به یه سنگ پخشه زمین شدم ... وای خدا کارم تمومه ... شروع کردم گریه کردن‬ ‫...‬
‫- چیه خوشگلم چرا گریه میکنی؟ بیا میبرمت یه جایی که حسابی بهت خوش بگذره!‬
‫- برو بلندش کن!‬
‫داشت میومد نزدیکم ... جیغ زدم ...‬
‫- بهم نزدیک نشو عوضی!‬
‫به حرفم گوش نداد دستش داشت بهم نزدیک میشد که یه دفعه یه صدای گرومپی اومدو‬
‫اون یکی یارش بخش زمین شد! این یکی پسره هم برگشتو رفت سمته دوستش ... حالم خب‬ ‫نبود‬
‫ولی یه پسر قد بلنده هیکلیو میدیدم که داره نافرم اینا رو کتک میزنه ... سرم گیج میرفت ...‬
‫بعد از چند لحظه دیدم اون دوتا عوضی پا گذاشتن به فرارو بعدشم همون پسر که ظاهر فرشته ی‬ ‫نجاتم‬
‫بود جلوم روی زمین زانو زد با صدای بلندو عصبی گفت:‬
‫- تو اینجا چه غلطی میکنی؟ هان؟‬
‫ا ... این که جمنه! وای خدایا شکر اگه اون نبود ... اگه اون نبود ...‬
‫بغضم شکستو شروع کردم بلند بلند گریه کردن ... نمیدونم چجوری رفتم تو اغوشش ولی میتونستم‬ ‫ارامشو‬
‫امنیتو حس کنم ... میتونستم بوی عطرش که عاشقش بودمو حس کنم ... همونجور که با مهربونی‬ ‫موهامو نوازش میکردو غرم میزد:‬
‫- اخه من از دسته تو چیکار کنم لامصب؟ هان؟‬
‫فقط گریه میکردم ... احساس کردم از زمین فاصله گرفتم ولی نای اعتراض کردن نداشتم .. بعد از‬ ‫چند لحظه‬
‫وارد یه جای گرم شدم ... سعی کردم ببینم کجام ... تو ماشینه جیمین بودم ... منو نشوندو خودش‬ ‫بعد از‬
‫چند لحظه کنارم جا گرفت ... میتونستم گرمای بخاریو که تو اون لحظه واقعا محتاجش بودمو حس‬ ‫کنم ..‬
‫فکر میکردم اروم شده باشه ولی با صدای بلند و عصبی گفت:‬
‫- چرا اومدی اینجا؟ با توام جوابه منو بده!‬
‫بهتر شده بودم ... اروم به چشمای جذابش که الآن از عصبانیت جذاب تر شده بود نگاه کردم و‬ ‫هیچی‬
‫نگفتم!‬
دیدگاه ها (۰)

عشق حاضر جواب من p126

عشق حاضر جواب من p127

عشق حاضر جواب من p124

عشق حاضر جواب من p123

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

چند پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط