جزیره کشف نشده 🌴 پارت۶۰ 💚

ــ چون شما دوتا دشمن خونی هم هستید.
جانگکوک: نترس. فقط چند تا سوال دارم ازش.
ــ چجور سوالی؟
جانگکوک: خصوصیه.
ــ هیی باشه.
جانگکوک: زود قبول کردی؟
ــ امروز همه میخوان با لیندا حرف خصوصی بزنن. خب تو هم یکی از اونا.
جانگکوک: از فضولی نمیری اگه خودش اجازه بده به تو هم میگم.
ــ باشه. نمیخواد دلت به حالم بسوزه.
جانگکوک: واقعیتو گفتم. اصلا ولش بعدا بهت میگم.
بلند شد و رفت. مگه چی میخواست بهش بگه؟..............
*(20روز بعد)*
این روزا فهمیدم واقعا من عاشق لیندا شدم. میخوام امروز بهش اعتراف کنم تا دیر نشده. بعد جلسه قراره به کاخ برمو بعد به یه رستوران شیک ببرمش............
جین: هویییی کجایی؟
ــ اینجام.
جیمین: 8روز دیگه ژنرال با ارتشش وارد بنگتن میشن.
شوگا: همه را برای مهمونا باید آماده کنیم.
تهیونگ: من اژدها را سرگرم میکنم.
جیمین: بله کنار بروید که متخصص حیوانات وارد میشوند.
جانگکوک: اژدها حیوان نیس.
تهیونگ: چرا؟
جانگکوک: چون از شما بیشتر نزدیکش شدم.
تهیونگ: اینم حرفیه.
جیمین: آخه چرا اینقدر یهویی لغو کردید عملیاتو؟
ــ چون اون برای ما خطری نداره.
تهیونگ: اینقدر یهویی نظرتو عوض کردی؟
ــ اون پدرمو نکشته.






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts