پدرم کاااش میفهمید .. سیب بهانه بود خدا دلش شکست... خدا دلش میخاست بنشیند و سیب عشق را با آدم بخورد.. او عاااشق آدم بود.... آدم امااا.... سیبی بود که بازیچه دست حوا شد.. ..
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.