زخم کهنه
زخم کهنه
پارت ۱۰۰
حواسش نبود چقدر دختر فوق العادهی روبروش رو منتظر گذاشته ! توی ذهنش دنبال دلایلی که هنوز پارک سومین
رو دوست داشت میگـ گشت و پیدا نکرد !
دکتر کیم ؟
صدای ملایم سونها حواسش رو جمع کرد . اون زن بعنوان رئیس بخش جراحی ازش دعوت به کار کرده بود. دفعهی
قبل که درخواست داده بود ندیده بودش و تهیونگ فهمیده بود پدرش با پزشکها مذاکره نمیکنه ! با آدمهایی می کنه که از جنس خودش باشن و به دستوراتش گوش بدن برای همین دفعهی قبل تهیونگ حتی به
معامله
مرحلهی الآنش نرسیده بود و در جا رد شده بود
اما حالا رئیس بخش خودش داشت درخواست میداد و این یعنی سایمون به قراردادش عمل کرده بود ! با روشی که حداقل به اندازه ی روش پدرش کثیف نبود !
لبخند کمرنگی زد : باعث افتخارمه دکتر کیم!
بالاخره گفت . حتی نیاز به فکر بیشتر نبود . حقوقی پیشنهاد داده بود تقریبا یک و نیم برابر رنج معمول بقیهی بیمارستانها بود. احترامی هم که از این زن گرفته بود براش کافی بود
بیمارستان به خونهی جدید و محل کار جدید هم نزدیک
بود
;/
فکرش بهش نهیب زد سونها با لبخند دستش رو دراز کرد و تهیونگ دست ظریفش رو بین دست خودش فشرد. از فکر سومین خسته شده بود. هنوز بازی شروع نشده بود و تهیونگ احساس ناتوانی میکرد .
ده سال از فکرم بیرون نرفتی که اینطوری جلوی راهم سبز شی ؟;
از توالت که بیرون اومد با دیدن آدمی که دست به سینه روبروش ایستاده بود از جا پرید. بروی خودش نیاورد و اخم کرد: منحرفی چیزی هستی یا دستشویی مردونه رو پیدا نمیکنی؟
تهیونگ تکیه شو از دیوار گرفت و به سمتش رفت.چند ثانیه به صورتش خیره موند و گفت: هیچکدوم ! پزشک مخصوص شماام و نمیتونم وقتی داری استفراغ میکنی بی تفاوت رد شم و برم !
صورت سومین توی هم جمع شد و گفت: حالا همچین از ته دل نمیخواد اسمشو بگی ! کلمه بهتر نبود ؟
ته دل نمیخواد اسمشو بگی ! کلمه بهتر نبود ؟
تهیونگ خندید. بعضی وقتها مثل الآن آدم روبروش هیچ
شباهتی به سایمون نداشت ! فقط یه گربه غرغرو بود
پنجول میکشید .
که
—
میدونم این فیک رو دوست ندارین ولی بخاطر علاقه خودم میزارم
پارت ۱۰۰
حواسش نبود چقدر دختر فوق العادهی روبروش رو منتظر گذاشته ! توی ذهنش دنبال دلایلی که هنوز پارک سومین
رو دوست داشت میگـ گشت و پیدا نکرد !
دکتر کیم ؟
صدای ملایم سونها حواسش رو جمع کرد . اون زن بعنوان رئیس بخش جراحی ازش دعوت به کار کرده بود. دفعهی
قبل که درخواست داده بود ندیده بودش و تهیونگ فهمیده بود پدرش با پزشکها مذاکره نمیکنه ! با آدمهایی می کنه که از جنس خودش باشن و به دستوراتش گوش بدن برای همین دفعهی قبل تهیونگ حتی به
معامله
مرحلهی الآنش نرسیده بود و در جا رد شده بود
اما حالا رئیس بخش خودش داشت درخواست میداد و این یعنی سایمون به قراردادش عمل کرده بود ! با روشی که حداقل به اندازه ی روش پدرش کثیف نبود !
لبخند کمرنگی زد : باعث افتخارمه دکتر کیم!
بالاخره گفت . حتی نیاز به فکر بیشتر نبود . حقوقی پیشنهاد داده بود تقریبا یک و نیم برابر رنج معمول بقیهی بیمارستانها بود. احترامی هم که از این زن گرفته بود براش کافی بود
بیمارستان به خونهی جدید و محل کار جدید هم نزدیک
بود
;/
فکرش بهش نهیب زد سونها با لبخند دستش رو دراز کرد و تهیونگ دست ظریفش رو بین دست خودش فشرد. از فکر سومین خسته شده بود. هنوز بازی شروع نشده بود و تهیونگ احساس ناتوانی میکرد .
ده سال از فکرم بیرون نرفتی که اینطوری جلوی راهم سبز شی ؟;
از توالت که بیرون اومد با دیدن آدمی که دست به سینه روبروش ایستاده بود از جا پرید. بروی خودش نیاورد و اخم کرد: منحرفی چیزی هستی یا دستشویی مردونه رو پیدا نمیکنی؟
تهیونگ تکیه شو از دیوار گرفت و به سمتش رفت.چند ثانیه به صورتش خیره موند و گفت: هیچکدوم ! پزشک مخصوص شماام و نمیتونم وقتی داری استفراغ میکنی بی تفاوت رد شم و برم !
صورت سومین توی هم جمع شد و گفت: حالا همچین از ته دل نمیخواد اسمشو بگی ! کلمه بهتر نبود ؟
ته دل نمیخواد اسمشو بگی ! کلمه بهتر نبود ؟
تهیونگ خندید. بعضی وقتها مثل الآن آدم روبروش هیچ
شباهتی به سایمون نداشت ! فقط یه گربه غرغرو بود
پنجول میکشید .
که
—
میدونم این فیک رو دوست ندارین ولی بخاطر علاقه خودم میزارم
- ۲.۰k
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط