گرفته بود به دستان خویش جانش را و برده بود غم کوچه ای

گرفته بود به دستان خویش جانش را / وَ برده بود غمِ کوچه ای توانش را _ نبوده زهر معاویه علت مرگش / صدای ضربه ی سیلی گرفت جانش را
#علی_مشهوری
#مناسبت_شهادت ( هفتم صفر)
دیدگاه ها (۹)

" دردمندان جهان زندگی از سر گیرند" / گر بسازند ضریحی که مصوّ...

یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو / ای آفتابم همه چیزم فدای تو...

جمعه را سرمه کشیدیم مگر برگردی / با همان سیصد و فرسنگ نفر بر...

حرف را میشود از حنجره بلعید و نگفت / وای اگر چشم بخواند غم ...

قسمت بیست سوم / ۲۳ <><><><><>><>>><><>><><><>﷼ بسمه رب الحسی...

اولین سناریو یی هست که مینویسم امیدوارم بد نشده باشه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط