فیک دوست پسر اجاره ای
فیک دوست پسر اجاره ای :
(پارت 3)
((ویوته) )
اومدن نزدیک و منو دیدن
تهیونگ:شما دارید اینجا چیکار میکنید(ترس، باصدای لرزون)
کوک:من این باید از شما بپرسم(خونسرد)
((ویو نویسنده))
جونگ کوک به یکی از افرادش دستور داد که تهیونگ رو بیهوش کنن و به عمارت ببرن و داخل یه کی از اتاق ها زندانیش کنن
((ویو کوک))
گوشیم زنگ خورد گوشیم رو ورداشتم دیدم سونگهون
مکالمه :
کوک:سلام سونگهون چیشده(خونسرد)
سونگهون: سلام کوک خوبی چطوری امروز یه پارتی داریم توهم بیا
کوک:امروز زیادحوصله ندارم سونگهون بزارش یک موقع دیگه
سونگهون:بیا دیگه خوش میگذره
کوک:خیله خوب باشه پس ساعت8آماده باش میام دنبالت
سونگهون:اوکی
((ویو کوک))
گوشیو قطع کردم و به یکی از افرادم گفتم :
مکالمه :
کوک : اون پسره رو با چند تا از افراد به عمارت ببر و بندازش داخل یه اتاق وقتی برگشتم خودم به حسابش میرسم
... : چشم قربان
((ویو کوک)) :
سوار ماشینم شدم و.....
❤اگه بد شد ببخشید❤
((شرطا))
10لایک
8کامنت
(پارت 3)
((ویوته) )
اومدن نزدیک و منو دیدن
تهیونگ:شما دارید اینجا چیکار میکنید(ترس، باصدای لرزون)
کوک:من این باید از شما بپرسم(خونسرد)
((ویو نویسنده))
جونگ کوک به یکی از افرادش دستور داد که تهیونگ رو بیهوش کنن و به عمارت ببرن و داخل یه کی از اتاق ها زندانیش کنن
((ویو کوک))
گوشیم زنگ خورد گوشیم رو ورداشتم دیدم سونگهون
مکالمه :
کوک:سلام سونگهون چیشده(خونسرد)
سونگهون: سلام کوک خوبی چطوری امروز یه پارتی داریم توهم بیا
کوک:امروز زیادحوصله ندارم سونگهون بزارش یک موقع دیگه
سونگهون:بیا دیگه خوش میگذره
کوک:خیله خوب باشه پس ساعت8آماده باش میام دنبالت
سونگهون:اوکی
((ویو کوک))
گوشیو قطع کردم و به یکی از افرادم گفتم :
مکالمه :
کوک : اون پسره رو با چند تا از افراد به عمارت ببر و بندازش داخل یه اتاق وقتی برگشتم خودم به حسابش میرسم
... : چشم قربان
((ویو کوک)) :
سوار ماشینم شدم و.....
❤اگه بد شد ببخشید❤
((شرطا))
10لایک
8کامنت
- ۳.۷k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط