با خزان زادهء پاییز نگو از توفان

با خزان زادهء پاییز نگو از توفان؛
فصلِ بی برگیِ ما، قابلِ تعبیر نبود‌!

مزد ِ سایه به سرت، درد ِ تبر بود عزیز؟!
رنجِ این سایه به سر، درخورِ تقدیر نبود؟!

#محمد_صفرپ

❤❤
دیدگاه ها (۱)

تقویمِ من امسال غمِ مهر نداردلبخند تو از اولِ پاییز، بهار اس...

قسم به شبانه های آخرین شهریورو سلام به ماه آسمان کهزین پس بی...

شأن نزول مصحفی از بیقراری‌ام من آیه آیه سوره‌ی چشم انتظاری‌ا...

به غم‌انگیزترین لحظه‌ی پاییز قسمکه نشد با غم عشقت به توافق ب...

مرگ

گر بنا باشد که بحران را مدیریت کنیمباید اول مغز انسان را مدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط