نودلتو خوردی و روی تخت دراز کشیدی ولی به خاطره چیزی که دی
نودلتو خوردی و روی تخت دراز کشیدی ولی به خاطره چیزی که دیده بودی خوابت نمیبرد
(شاید براتون سوال شده باشه که چرا یجی از خودش فیلم گرفتو اتفاقی که براش پیش اومده بود رو ضبت کرد
هه..درواقه اون همیشه اینکارو انجامیده از وختی که پدرش مرد...اون موقه اون بچه بود..و ممانش هیچ وخت درمورد مرگ باباش چیزی به یجی نگفت
از اتفاق های کوچیک گرفته تا بزرگ اون همیشه ظبتش میکرد
دلیلی برای این کار نداشت اما انگار اونجوری اتفاقو فراموش میکرد
خاطره ی اولین روز دانشگاهیش
دبیرسان،راهنمایی،بیرون رفتن با دوستاش،دعوا با ممانش...
خلاصه اون همع چیز رو ظبت میکرد)
ساعت دیگه داشت ۴ صبح میشد که بخره خوابت برد
صبح با صدای مادرت بیدار شدی
÷هووووو...خرسسسس بیدارشووووووو
ساعت ۸سسسس..
میگم بیدارشوووووووو
_......تورو خودا خونمو نخوررررر(توخواب حرف میزنی)
_دیگع فضولی نمیکنممم قوللللل
ممانت پرتت کرد روی زمین
_اخخخخخخ...کمرمممم....ممانننن تو میخای تنها دخترتو بکشییییییی
÷بلد شو باید بری بیرون خرید کنی
_اههههه...باشههه
پارت۲
(شاید براتون سوال شده باشه که چرا یجی از خودش فیلم گرفتو اتفاقی که براش پیش اومده بود رو ضبت کرد
هه..درواقه اون همیشه اینکارو انجامیده از وختی که پدرش مرد...اون موقه اون بچه بود..و ممانش هیچ وخت درمورد مرگ باباش چیزی به یجی نگفت
از اتفاق های کوچیک گرفته تا بزرگ اون همیشه ظبتش میکرد
دلیلی برای این کار نداشت اما انگار اونجوری اتفاقو فراموش میکرد
خاطره ی اولین روز دانشگاهیش
دبیرسان،راهنمایی،بیرون رفتن با دوستاش،دعوا با ممانش...
خلاصه اون همع چیز رو ظبت میکرد)
ساعت دیگه داشت ۴ صبح میشد که بخره خوابت برد
صبح با صدای مادرت بیدار شدی
÷هووووو...خرسسسس بیدارشووووووو
ساعت ۸سسسس..
میگم بیدارشوووووووو
_......تورو خودا خونمو نخوررررر(توخواب حرف میزنی)
_دیگع فضولی نمیکنممم قوللللل
ممانت پرتت کرد روی زمین
_اخخخخخخ...کمرمممم....ممانننن تو میخای تنها دخترتو بکشییییییی
÷بلد شو باید بری بیرون خرید کنی
_اههههه...باشههه
پارت۲
۷.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.