part 10 وقتی مجبور به بوسیدنش میشی
part 10 وقتی مجبور به بوسیدنش میشی
part 10
هیرا رو اذیت میکردم که چرا چسبید بهم درحال بحث بودیم که یهو یقمو گرفتو لباشو گذاشت رو لبام، همین جوری مونده بودیم که برای همراهی بغلش کردم و لبامو بیشتر بهش فشوردم که سریع صورتشو فاصله داد و همینجوری بهم نگاه می کرد که برای اذیت کردنش گفتم: لبات طعم خوبی داشت محکم زد به زیدم که درد گرفت
_هی بهتر ادم باشی وگرنه همینجا ولت می کنم و میرما خیلی کیوت اومد یقمو گرفتو گفت: نه نه نه قول میدم سرکلاس برات جزوه بنویسم
خندم گرفت بود، دیگه اخرای پارتی شده بود و هیرا هم گفت من برسونمش پوکر نگاش کردم که گفت قرار برام سر کلاس جزوه بنویسه، قبول کردم، همه رفته بودند، تکو توک آدم مونده بود، پس حرفامونو الکس می شنوید برای همین خم شدم، و گونه هیرا رو بوسیدمو و گفتم: خوب دیگه بریم عشقم
هیرا رو به دوستاش گفت با من میاد، بعد دستشو گرفتمو در ماشینو براش باز کردم
(ویو هیرا)
تو ماشین بودیم که ادرسو بهش گفتم، بدون هیچ حرفی داشت رانندگی میکرد که از شیشه ماشین عقبو نگاه کردم
_مثل اینکه واقعا داره تغیبمون میکنه
نگاه کردم که یهو یادم اومد چرا قفل خونرو عوض نکردم یه جیغی کوچیکی کشیدم که هوسوک گفت: چته حیوان
+اههه این عوضی کیلید خونمو داره، یادم رفت عوضش کنم
_این حتی کیلید خونه توهم داره(با عصبانیت) پس حتما باهاش رابط هم داشتی که انقدر پاپیچته......
part 10
هیرا رو اذیت میکردم که چرا چسبید بهم درحال بحث بودیم که یهو یقمو گرفتو لباشو گذاشت رو لبام، همین جوری مونده بودیم که برای همراهی بغلش کردم و لبامو بیشتر بهش فشوردم که سریع صورتشو فاصله داد و همینجوری بهم نگاه می کرد که برای اذیت کردنش گفتم: لبات طعم خوبی داشت محکم زد به زیدم که درد گرفت
_هی بهتر ادم باشی وگرنه همینجا ولت می کنم و میرما خیلی کیوت اومد یقمو گرفتو گفت: نه نه نه قول میدم سرکلاس برات جزوه بنویسم
خندم گرفت بود، دیگه اخرای پارتی شده بود و هیرا هم گفت من برسونمش پوکر نگاش کردم که گفت قرار برام سر کلاس جزوه بنویسه، قبول کردم، همه رفته بودند، تکو توک آدم مونده بود، پس حرفامونو الکس می شنوید برای همین خم شدم، و گونه هیرا رو بوسیدمو و گفتم: خوب دیگه بریم عشقم
هیرا رو به دوستاش گفت با من میاد، بعد دستشو گرفتمو در ماشینو براش باز کردم
(ویو هیرا)
تو ماشین بودیم که ادرسو بهش گفتم، بدون هیچ حرفی داشت رانندگی میکرد که از شیشه ماشین عقبو نگاه کردم
_مثل اینکه واقعا داره تغیبمون میکنه
نگاه کردم که یهو یادم اومد چرا قفل خونرو عوض نکردم یه جیغی کوچیکی کشیدم که هوسوک گفت: چته حیوان
+اههه این عوضی کیلید خونمو داره، یادم رفت عوضش کنم
_این حتی کیلید خونه توهم داره(با عصبانیت) پس حتما باهاش رابط هم داشتی که انقدر پاپیچته......
۴۷.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.