دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی محال بود


هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود


پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چه قدر کوچه ما بی مثال بود


نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود


سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود


گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست و لیکن مجال بود


یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود


چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود


شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود
دیدگاه ها (۱)

به شب تکیه داده امو با صدای تو فکر می کنمشب همیشه با من صمیم...

زیباترین حرفت را بگوشکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کنو هر...

خبر نداری از دلم که ساده درد می کنداز این دلی که بی تو بی ار...

من تورا می فهممتو صدای ِ تـپش نـبض زمیندر جـاذبه ی قـلب منیچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط