پارت

« پارت ۶ »
«تهیونگ ویو»
از اتاق رفتم بیرون و داشتم با خودم میگفتم اون دختر خجالتی و کیوت با چشمای طوسی رنگش انگار که قلب سنگ
شده ی منو دوباره به کار انداخته نمیدونم چرا اما اما اینگار عاشقش شدم
«دنیز ویو»
چیشده وای زیر دلم تیر میکشه دیدم رو تخت دراز کشیدم آروم بلند شدم زیر دلم هی تیر میکشه اوفففف خلاصه بلند شدم رفتم سمت حموم رفتم زیر دوش حموم و آب سرد رو باز کردم شروع کردم به گریه کردن
دنیز: هق........چرا.....هق......باید اون دختری اون هرزه....هق.....زیر ارباب امارت من باشم (با گریه)
داشتم گریه میکردم که در حموم باز شد و ارباب اومد داخل و من سریع تو خودم جمع شدم که تنونه بدنمو ببینه حداقل این بار
«تهیونگ ویو»
رفتم سمت اتاق در زدم هیچکس جواب نداد رفتم دخل هیشکی نبود اما صدای دوش باز حموم میومد همینطور گریه انگار که یکی داره گریه میکرد درو واز کردم که با چهره گریون دختر برخورد کردم
دیدم سریع تو خودش جمع شد ه انگار که همین امروز صب بدنشو ندیدم
(پایان تهیونگ ویو)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ☆♡☆ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینم پارت شیش 🙃❤
اگه لایک هاشش از ۱۰ تا زد بالا پارت بعدو میزارم😊
شما اصلا حمایت نمیکنیداا💔😭
دیدگاه ها (۱۵)

مرسی🙃

« پارت ۷ » تهیونگ: چیشده چرا داری گریه میکنیدنیز: ه....هیچی....

هیتر های کور😂🤌🏻

بچه ها جدیدا روی فلیکس کراش زدم🥹❤نظر بدید خوشگله🥲

اینم پارت چهارده

قاتل سادیسمی من 🍸پارت ۱۷:۰۰ صبحویو اتاز خواب بیدار شدم که سا...

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط