part
part 58
پارت آخر
《دو سال بعد》
ات
از اون روز به بعد زندگیه همه تعقیر کرد
اون کسی که به وکیل تهیونگ پول داده بود و نزدیک بود باعث جدایی من از تهیونگ بشه سیون بود
یونا بخاطر این که باعث مرگ بچه میونگ شد جین ازش طلاق گرفت
و سیون هم بعد از این که جین و یونا طلاق گرفتن برگشت آمریکا
تهیونگ با این که از آقای کیم متنفرم بود اما رابطشو با برادراش خراب نگرد و الانم دوستای صمیمی هستن
جیمین یونها هم توی فرانسه زندگی میکنن و الان صاحب یه پسره خیلی خوشگل که اسمش کای گذاشتن شدن
میونگ وقتی یونا توی توی غذا قرص میزیخت تا بتونه بچشو بکشه
دوکترا بهش گفتن چون از اون قرصا زیاد مصرف کرده دیگه نمیتونه
بچه دار بشه
واسه همین میونگ شوگا یه دوختره خیلی خوشگل به فرزندی گرفتن
نامجون رونا رفتن و توی روستای اینچئون زندگی میکنن
هوسوک برای ادامه تحصیل پیشه جیمین و یونا زندگی میکنه
و جونگکوک اونم عشق زندگیشو پیدا کرده و میخواد ازدواج کنه
خوب مهم تر از همه
ما الان توی عمارت پدری تهیونگ که توی سئول هست زندگی میکنیم
و دوتا پسره دوقلو خیلی خوشگل که اسم هاشونو تهجین و تهیون گذاشتیم شدیم و الانم داریم صاحب یه دوختر میشیم
ات : تهیون نهدو بیا میخوام آماده بشیم
بری عروسی عمو جونگکوک تهجین اون بزار زمین الان میشکنه
تهیونگ بیا به دادم برس
تهیونگ با عجله وارد اوتاق شد
تهیونگ : باز چی شده چیو شکستن
ات : چیو نشکستن اما باید آماده بشن خودن که میدونی
با این وضعیت نمیتونیم با این دوتا سر کله بزنم ( اشاره به خودش )
تقسیر خودته پس خودتم باید مراقبشون باشی
تهیونگ : چرا باید تقصیر من باشه
ات : اگه گیر نداده بودی که باید یه دوختر هم داشته باشیم الان وضعیتم
این نبودم (اشاره با شکمش )
تهیونگ : خوب راست اما اون شب که تو هم بدت نمیومد الانه چی شد
ات : تهیونگ خجالت بکش بچه اینجاست
اشاره به تهجین و تهیون
تهیونگ: چه اشکالی داره اونا پسرای بابایی هستن باید همه چیز رو بلند باشن
ات : حرف زدن با تو هیچ فایده نداره زود باش بچه هارو آماده کن
باید بریم دیر میشه میدونه که جونگکوک منتظرمونه
تهیونگ : باشه تهیون تهجین بیا بریم حموم ات همسر خوشگلم تحمل
فقد چهار ماه دیگه مونده
ات بالشتی که روی تخت بود رو برداشت و پرت کرد سمت تهیونگ
که تهیونگ باید خنده از اوتاق خارج شد
ات : پسره پرو( با داد)
بعد از چهار ماه ات و تهیونگ صاحب یه دوختر خیلی خوشکل شدن
که اسمش رو هایجین گذاشتن
اونا بعد از اون همه درد سر که توی زندگیشون داشتن بلخره یه زندگیه پر از آرامش با خانواده کوچیک
و پنج نفرشون ساخت و توی آرامش زندگیم میکردن
《 پایان 》
پارت آخر
《دو سال بعد》
ات
از اون روز به بعد زندگیه همه تعقیر کرد
اون کسی که به وکیل تهیونگ پول داده بود و نزدیک بود باعث جدایی من از تهیونگ بشه سیون بود
یونا بخاطر این که باعث مرگ بچه میونگ شد جین ازش طلاق گرفت
و سیون هم بعد از این که جین و یونا طلاق گرفتن برگشت آمریکا
تهیونگ با این که از آقای کیم متنفرم بود اما رابطشو با برادراش خراب نگرد و الانم دوستای صمیمی هستن
جیمین یونها هم توی فرانسه زندگی میکنن و الان صاحب یه پسره خیلی خوشگل که اسمش کای گذاشتن شدن
میونگ وقتی یونا توی توی غذا قرص میزیخت تا بتونه بچشو بکشه
دوکترا بهش گفتن چون از اون قرصا زیاد مصرف کرده دیگه نمیتونه
بچه دار بشه
واسه همین میونگ شوگا یه دوختره خیلی خوشگل به فرزندی گرفتن
نامجون رونا رفتن و توی روستای اینچئون زندگی میکنن
هوسوک برای ادامه تحصیل پیشه جیمین و یونا زندگی میکنه
و جونگکوک اونم عشق زندگیشو پیدا کرده و میخواد ازدواج کنه
خوب مهم تر از همه
ما الان توی عمارت پدری تهیونگ که توی سئول هست زندگی میکنیم
و دوتا پسره دوقلو خیلی خوشگل که اسم هاشونو تهجین و تهیون گذاشتیم شدیم و الانم داریم صاحب یه دوختر میشیم
ات : تهیون نهدو بیا میخوام آماده بشیم
بری عروسی عمو جونگکوک تهجین اون بزار زمین الان میشکنه
تهیونگ بیا به دادم برس
تهیونگ با عجله وارد اوتاق شد
تهیونگ : باز چی شده چیو شکستن
ات : چیو نشکستن اما باید آماده بشن خودن که میدونی
با این وضعیت نمیتونیم با این دوتا سر کله بزنم ( اشاره به خودش )
تقسیر خودته پس خودتم باید مراقبشون باشی
تهیونگ : چرا باید تقصیر من باشه
ات : اگه گیر نداده بودی که باید یه دوختر هم داشته باشیم الان وضعیتم
این نبودم (اشاره با شکمش )
تهیونگ : خوب راست اما اون شب که تو هم بدت نمیومد الانه چی شد
ات : تهیونگ خجالت بکش بچه اینجاست
اشاره به تهجین و تهیون
تهیونگ: چه اشکالی داره اونا پسرای بابایی هستن باید همه چیز رو بلند باشن
ات : حرف زدن با تو هیچ فایده نداره زود باش بچه هارو آماده کن
باید بریم دیر میشه میدونه که جونگکوک منتظرمونه
تهیونگ : باشه تهیون تهجین بیا بریم حموم ات همسر خوشگلم تحمل
فقد چهار ماه دیگه مونده
ات بالشتی که روی تخت بود رو برداشت و پرت کرد سمت تهیونگ
که تهیونگ باید خنده از اوتاق خارج شد
ات : پسره پرو( با داد)
بعد از چهار ماه ات و تهیونگ صاحب یه دوختر خیلی خوشکل شدن
که اسمش رو هایجین گذاشتن
اونا بعد از اون همه درد سر که توی زندگیشون داشتن بلخره یه زندگیه پر از آرامش با خانواده کوچیک
و پنج نفرشون ساخت و توی آرامش زندگیم میکردن
《 پایان 》
- ۱۱.۹k
- ۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط