اربابان من
اربابان من
میا به خودش اومد و با دستش به شونه نامجون زد تا ولش کنه
به محض اینکه نامجون ولش کرد به سرعت از رو پای نامجون بلند شد و تعظیم کرد و سریع از اتاق رفت بیرون
و این کارش باعث خنده نامجون شد
اما یهو خندش خشک شد
اینکه این پسر تا حالا نخندیده و حال این دختر باعث خندش شده عجیب بود
با صدای در به خودش اومد و اجازه ورود داد
کوک: هیونگ این خدمتکاره چی میگفت؟
نامجون :هیچی داشتم درمورد مهمونی بهش میگفتم ، بیاید تو
پسرا اومدن تو و روی مبل کنار نامجون نشستن
جیمین: اما خوشگل بودا(شیطنت)
نامجون عصبی شد دلیل این خشم رو نمیدونست اما اونا اجازه این کار رو نداشتن
نامجون :جیمین اجازه انجام دادن هیچ کاری نداری ، فهمیدی اون مال خودمه(بم)
جین:آره از د6ی3کت معلومه
نامجون بهش نگاه کرد برجش بلند شده بود
میا به خودش اومد و با دستش به شونه نامجون زد تا ولش کنه
به محض اینکه نامجون ولش کرد به سرعت از رو پای نامجون بلند شد و تعظیم کرد و سریع از اتاق رفت بیرون
و این کارش باعث خنده نامجون شد
اما یهو خندش خشک شد
اینکه این پسر تا حالا نخندیده و حال این دختر باعث خندش شده عجیب بود
با صدای در به خودش اومد و اجازه ورود داد
کوک: هیونگ این خدمتکاره چی میگفت؟
نامجون :هیچی داشتم درمورد مهمونی بهش میگفتم ، بیاید تو
پسرا اومدن تو و روی مبل کنار نامجون نشستن
جیمین: اما خوشگل بودا(شیطنت)
نامجون عصبی شد دلیل این خشم رو نمیدونست اما اونا اجازه این کار رو نداشتن
نامجون :جیمین اجازه انجام دادن هیچ کاری نداری ، فهمیدی اون مال خودمه(بم)
جین:آره از د6ی3کت معلومه
نامجون بهش نگاه کرد برجش بلند شده بود
- ۱.۹k
- ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط