مادر
مادر
به خطوط صورتش که دقیق می شدم
می فهمیدم که تا به حال هیچ وقت
خطوط این اندازه برایم مهم نبوده اند..،
چشم هایش
شعر را دست پاچه می کرد
و قهرمان پشت پلک هایش
شبیه تمام لولو های کودکی
دمار از روزگار خواب هایم در می آورد...
نگاهم که روی نگاهش کوک می شد..،
تمام ساعت ها می خوابیدند..
در خودم کلنجار می رفتم تا قدری بیشتر
شبیه مجنون باشم...
به خطوط صورتش که دقیق می شدم
می فهمیدم که تا به حال هیچ وقت
خطوط این اندازه برایم مهم نبوده اند..،
چشم هایش
شعر را دست پاچه می کرد
و قهرمان پشت پلک هایش
شبیه تمام لولو های کودکی
دمار از روزگار خواب هایم در می آورد...
نگاهم که روی نگاهش کوک می شد..،
تمام ساعت ها می خوابیدند..
در خودم کلنجار می رفتم تا قدری بیشتر
شبیه مجنون باشم...
- ۲.۳k
- ۲۱ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط