Angel of death

Angel of death
pt.3

با حس قلقلک خوردن بینیش چشماشو آروم باز کرد.
با دیدن دوست صمیمیش لبخندی به زیبایی لبخند یک فرشته زد.

- جیمیناااا.. بیدار شو دیگهه

جیمین ریز خندید و روی تخت نشست. جونگکوک مثل همیشه زودتر بیدار شده بود و حتی دوش هم گرفته بود.

- چطوری میتونی اینقد سحرخیز باشی جونگکوکا؟

بعد حرفش خمیازه ای کشید و چشم راستش رو مالوند.

جونگکوک با غرور ساختگی بهش نگاه کرد و جواب داد:
- خب جیمین شی باید بهت آموزش بدم.. این آموزش حدود دو ماه وقت میخواد و به دلیل آشنایی و نسبتی که باهاتون دارم یه تخفیفی میتونم در نظر بگیرم براتون.

جیمین با حرص ساختگی مشت آرومی به شکمش زد و بلند شد.

- گمشو اونور عوضی.

جونگکوک با تاسف سرشو تکون داد و از اتاق بیرون رفت.

جونگکوک توی خانواده ای نسبتا پولدار به دنیا اومده بود.
از ۱۸ سالگی خونش رو جدا کرده بود و چند ماهی هم بود که با دوستش که رفاقتشون به ۸ سال میرسید همخونه بودند.
جیمین برای خودش خونه ای نزدیکای خونه جونگکوک داشت ولی بعضی وقتا تو یه خونه میموندن. دیشب هم از اون شبا بود که بدون توجه به اینکه صبح قراره زود بیدار بشن ساعتها فیلم تماشا کرده بودند.
دیدگاه ها (۲۱)

گایزبرگشتممممعذرت میخواماینجا لپتاپ بود و اک اصلی از گوشیم ب...

Angel of death pt.2 آسمان سئول داشت میبارید.. اون هم دلش مث...

Angel of Death pt.1 یک روز جدید، یک روز پاییزی زیبا.. هیچکس...

خون آشام عزیز (65)

خون آشام عزیز (60)

خون آشام عزیز (58)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط