لب پانت رو گزد و نگاهت رو به لوان وودا مرد دوخت
لبِ پايينت رو گزيدى و نگاهت رو به ليوانِ وودكاىِ مرد دوختى.
هنوزهم كمى از اون مايع تلخ، ته ليوان مونده بود و همينم دليلى شد تا ليوان رو از دست جین بگيرى.
لبه ليوان رو به لبهات نزديك و كلِ محتوياتِ باقى مونده رو نوشيدى.
طورى كه مردِ مقابلت، همراه با يك اخم و يك لبخندِ محو بهت خيره شده بود.
"نميدونستم دختر كوچولوىِ برادرم، به الكل اعتياد پيدا كرده!"
با وجود چهره جمع شده ات از تلخيه وودكا، جوابش رو دادى:
"يك سال گذشته و خيلى چيزها تغيير كرده!"
مردِ بزرگتر پلكِ آرومى زد.سرش رو پايين انداخت و آروم خنديد.
از پشتِ پيشخوان بلند و قبل از رفتن، خم شد و دمِ گوشت لب زد:
"ميتونم قسم بخورم هرچيزى كه عوض شده باشه، طعمِ لبهات هنوز سرِ جاشه..سينيوريتا!"
میدونین که اهنگ مورد علاقم چیه نه😌
هنوزهم كمى از اون مايع تلخ، ته ليوان مونده بود و همينم دليلى شد تا ليوان رو از دست جین بگيرى.
لبه ليوان رو به لبهات نزديك و كلِ محتوياتِ باقى مونده رو نوشيدى.
طورى كه مردِ مقابلت، همراه با يك اخم و يك لبخندِ محو بهت خيره شده بود.
"نميدونستم دختر كوچولوىِ برادرم، به الكل اعتياد پيدا كرده!"
با وجود چهره جمع شده ات از تلخيه وودكا، جوابش رو دادى:
"يك سال گذشته و خيلى چيزها تغيير كرده!"
مردِ بزرگتر پلكِ آرومى زد.سرش رو پايين انداخت و آروم خنديد.
از پشتِ پيشخوان بلند و قبل از رفتن، خم شد و دمِ گوشت لب زد:
"ميتونم قسم بخورم هرچيزى كه عوض شده باشه، طعمِ لبهات هنوز سرِ جاشه..سينيوريتا!"
میدونین که اهنگ مورد علاقم چیه نه😌
- ۶.۸k
- ۱۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط