من ماهت میشم تو خورشیدم🙃🤍🐾
من ماهت میشم تو خورشیدم🙃🤍🐾
پارت۱۰
#ارسلان:وای چرا ادا خنگارو درمیارین قشنگ واضحهههه
#رضا:پانی اگه اینجوری بود تو دیا یه اتاق خب به چه درد میخوره این سفر کیش که قراره عاشقونه باشهههه
#پانی:یکم فکر کنین اگه جای منو دیانا بودین خجالتتون نمیومد(جدی)
#دیا:واییی خدا
#رضا:ببیین خوشگلم پانی نگران نباش کاریت ندارم فقط دوس دارم شب پیش هم بخوابیم همینن اوکی
#ارسلان:افرین منم همینکارو میکنم فقط دوس دارم پیش جغدکم بخابم
#پانی:اگع اینجوریه من حرفی ندارم
#دیا:اگه ارسلان خر نشی منم موافقم
#رضا:خب من میرم تو اتاق لباس عوض کنم
#پانی:عه من ماخام برم عوض کنمممم
#رضا:پس باهم میریم
#پانی:نه نه نه نه اول تو برو بعد من
#رضا:نخیر دیگه دستمو گذاشتم زیر پاش اونیکی دستممم زیر گردنش بردمش تو اتاق
#پانی: رضا بغلم کردو منو برد تو اتاق
#رضا:خب حالا اومدی
#پانی:قرارمون چی بوددددد
#رضا:باشه بابا چشمامو میبندم
#پانی:اصن برو بیرون چی میگیییی
#رضا:عه نه دیگه منم عوض میکنمممم
#پانی:بعد کلی بحث بلخره عوض کردیم
#ارسلان:خب ماعم بریم
#دیا:نه نه اول من میرم بعد تو
#ارسلان:نچ نمیشه
#دیا:عه خب باشه با بدو بدو رفتم تو اتاق درو قفل کردم
#ارسلان:رفتم دنبالشش درو قفلل کردددد و بعد ۵۵۰ ساعت بعد اوند بیرونننن چپ چپ نگاش کردم
#دیا:کارای مربوط انجام دادم اومدم بیرون دیدم ارسلان پشت دره🤭،اونم عوض کرد رفتیم رو مبل کنار رضاوپانی نشستیم فیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
#پانی:رفتیم نشستیم رو مبل منو رضا بعد دیا ارسلان هم اومدنفیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
#رضا:رفتیم نشستیم رو مبل منو پانی بعد دیا ارسلان هم اومدن فیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
#ارسلان:رفتیم رو مبل کنار رضاوپانی نشستیم فیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
ببخشیو کم بود همیشه ۴یا ۵ صفحه میزارم درسا زیاده بخاطر همین نمیتوم زیاد پارت جدید بزارم
پارت۱۰
#ارسلان:وای چرا ادا خنگارو درمیارین قشنگ واضحهههه
#رضا:پانی اگه اینجوری بود تو دیا یه اتاق خب به چه درد میخوره این سفر کیش که قراره عاشقونه باشهههه
#پانی:یکم فکر کنین اگه جای منو دیانا بودین خجالتتون نمیومد(جدی)
#دیا:واییی خدا
#رضا:ببیین خوشگلم پانی نگران نباش کاریت ندارم فقط دوس دارم شب پیش هم بخوابیم همینن اوکی
#ارسلان:افرین منم همینکارو میکنم فقط دوس دارم پیش جغدکم بخابم
#پانی:اگع اینجوریه من حرفی ندارم
#دیا:اگه ارسلان خر نشی منم موافقم
#رضا:خب من میرم تو اتاق لباس عوض کنم
#پانی:عه من ماخام برم عوض کنمممم
#رضا:پس باهم میریم
#پانی:نه نه نه نه اول تو برو بعد من
#رضا:نخیر دیگه دستمو گذاشتم زیر پاش اونیکی دستممم زیر گردنش بردمش تو اتاق
#پانی: رضا بغلم کردو منو برد تو اتاق
#رضا:خب حالا اومدی
#پانی:قرارمون چی بوددددد
#رضا:باشه بابا چشمامو میبندم
#پانی:اصن برو بیرون چی میگیییی
#رضا:عه نه دیگه منم عوض میکنمممم
#پانی:بعد کلی بحث بلخره عوض کردیم
#ارسلان:خب ماعم بریم
#دیا:نه نه اول من میرم بعد تو
#ارسلان:نچ نمیشه
#دیا:عه خب باشه با بدو بدو رفتم تو اتاق درو قفل کردم
#ارسلان:رفتم دنبالشش درو قفلل کردددد و بعد ۵۵۰ ساعت بعد اوند بیرونننن چپ چپ نگاش کردم
#دیا:کارای مربوط انجام دادم اومدم بیرون دیدم ارسلان پشت دره🤭،اونم عوض کرد رفتیم رو مبل کنار رضاوپانی نشستیم فیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
#پانی:رفتیم نشستیم رو مبل منو رضا بعد دیا ارسلان هم اومدنفیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
#رضا:رفتیم نشستیم رو مبل منو پانی بعد دیا ارسلان هم اومدن فیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
#ارسلان:رفتیم رو مبل کنار رضاوپانی نشستیم فیلم دیدیم غذا خوردیم بعد هرکی رفت اتاق خودش خوابید
ببخشیو کم بود همیشه ۴یا ۵ صفحه میزارم درسا زیاده بخاطر همین نمیتوم زیاد پارت جدید بزارم
۳.۰k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.