انگیزهایبرایعشق

#انگیزه.ای.برای.عشق
#پارت۳۳
وقتی رسیدیم خونه خوراکیارو دستم داد
_بای فرشته
لبخندی زدم
_بای یونگی
چشماش گرد شد
_با شوگا راحت ترما
_بای شوگا
_خدافظ
وقتی شوگا رفت داشتم میرفتم سمت خونه توی حیاط یه استخر وسط بود که باید دور میزدی بعد میرفتی سمت عمارت داشتم از وسط استخر دور میزدم که که پاهام گیر کرد افتادم تو استخر رفتم گوشهی استخر نردرو گرفتم
_لعنتی خیس شدم
تهیونگ از عمارت بیرون اومد میخواست به شرکتش
_چرا رفتی تو استخر
_دارم یخ میزنم
تهیونگ اومد سمتم دستمو گرفت از استخر بیرونم کرد
_برو تو سرددت میشه
_باشه، آه خوراکیام با خاک یکسان شد
ناراحت رفتم داخل رفتم سمت بالا
_یکم فوضولی تو اتاق تهیونگ
رفتم تو اتاقش
_واوو
در کشوشو باز کردم
_چقد این بشر مرتبه
داشتم با لذت اتاقو نگاه میکردم
دیدگاه ها (۱)

#انگیزه.ای.برای.عشق#پارت۳۴حسابی اتاقو گشتم رفتم از اتاق بیرو...

#انگیزه.ای.برای.عشق#پارت۳۵_بگو بگو جیمین ادامه داد_من.... جن...

#انگیزه.ای.برای.عشق#پارت۳۲شوگا با چشمای گرد بهم خیره سد _واق...

#انگیزه.ای.برای.عشق#پارت۳۱تهیونگ یقمو ول کرد _جنی خانم میبین...

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت⁴ماری:عشقمکوک:بیبجینو:کوک؟کوک:جونم بیبم...

دوست دختر اجاره ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط