قهر من

.
.
.
Part : ⁴
<<فردا صبح>>
<<نویسنده>>
جیمین با سرگیجه از خواب بلند شد . چشاش کمی تار میدید ولی بعدش کمکم چشاش خوب شد و تونست همچیو درست ببینه . یونگی رو دید که کنارش بود و با چشمای باز نگاهش میکرد .


جیمین : دلم درد میکنه . دیشب چی شد ؟


یونگی : دیشب ... .


<<نویسنده>>
یهو جیمین همچیو یادش اومد . به یونگی نگاه کرد . چشماش قهرو نشون میداد .


جیمین : چرا این کارو باهام کردی ؟ آخرین بار بهت گفتم ازم اجازه بگیر . عهه


یونگی : خوشگلم ، فدات شم ؛ دورت بگردم . ببخشید . آخه دیشب خیلی هات شده بودی . نتونستم جلوی خودمو بگیرم بیب . ببخشید . حتی خودتم خواستی انجامش بدم . عشقم جواب نمیدی ؟ ببخشید .


جیمین : من مست بودم یچیزی گفتم حالا . من قهرم .


<<نویسنده>>
جیمین بلند شد رفت پایین .
( این قسمت : مشکل نوشتن همین متنی که میخونی و مشکل نوشتن کلمه نویسنده به شکل های بسیارررررر مختلف 😂😔🛐 )
.
.
.
لایک و فالو یادت نره خوشگله :)
دیدگاه ها (۰)

قهر من

شما تفاوت میبینید اصلا ؟؟؟من که نمیبینم اصلا 😂😔...لایک و فال...

قهر من

کاریش نمیشه کرد از بچگی این عادتو دارم دیگه ولی این صداها .....

فیک عشق ابدی

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط