پدرخوانده:)
پدرخوانده:)
پارت ¹²
_ خب آقای دکتر ما دوباره فردا میایم
دکتر: امم باشه
کوک ویو
تو ی راه خونه ذهنم درگیر موضوع سقط بچه بود....اخه جراحی؟ برای یک دختربچهی ۱۷ ساله زیادی اونم بخاطر اینکه حاملهست وایی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا دارم عقلمو از دست میدممم
*رسیدن خونه*
_ ات تو برو توی اتاقت استراحت کن
+ باشه
کوک ویو
به ذهنم رسید دوباره برم پیش دکتر و ببینم میتونیم با قرص یهکاریش کنیم یا نه
به سمت اونجا روندم و رسیدم مطب
_ دکتر
(دیگه به دکتر میگم دکی )
دکی: برگشتین؟
_ میگم میتونیم با قرص یهکاریش کنیم؟
دکی: با قرص میتونیم یکم جراحی رو به عقب بندازیم.
_ آها
بچه ها ببخشید این پارت کم بود ولی الان ساعت یکه و دارم میمیرم از خستگی و فردا هم مدرسهست واسهی همین میخوام بکپم خیلی دوستتون دارم شیتون بخیر♡
پارت ¹²
_ خب آقای دکتر ما دوباره فردا میایم
دکتر: امم باشه
کوک ویو
تو ی راه خونه ذهنم درگیر موضوع سقط بچه بود....اخه جراحی؟ برای یک دختربچهی ۱۷ ساله زیادی اونم بخاطر اینکه حاملهست وایی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا دارم عقلمو از دست میدممم
*رسیدن خونه*
_ ات تو برو توی اتاقت استراحت کن
+ باشه
کوک ویو
به ذهنم رسید دوباره برم پیش دکتر و ببینم میتونیم با قرص یهکاریش کنیم یا نه
به سمت اونجا روندم و رسیدم مطب
_ دکتر
(دیگه به دکتر میگم دکی )
دکی: برگشتین؟
_ میگم میتونیم با قرص یهکاریش کنیم؟
دکی: با قرص میتونیم یکم جراحی رو به عقب بندازیم.
_ آها
بچه ها ببخشید این پارت کم بود ولی الان ساعت یکه و دارم میمیرم از خستگی و فردا هم مدرسهست واسهی همین میخوام بکپم خیلی دوستتون دارم شیتون بخیر♡
۱۳.۹k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.