-دیدار دوباره-
-دیدار دوباره-
-۹- ویوی بعد کار
خب الان دارم میرم خونه
دلم واسه لونا تنگ شده میخوام ببینمش
وایسا ببینم
من دارم چی میگم؟
حواسم سر جاش نیست
این چه حسیه؟
نه..نه بایو حواسم جمع کنم اون ی عروسک جن زده ست
ویو خونه
وقتی وارد شدم سنجو خواب بود و لونا کل خونه رو تمیز کرده بود
سانزو:سلام لونا
لونا:سلام سانزو(هیجان زده)خوش اومدی
سانزو:مرسی خونه رو تمیز کردی
لونا:برات غذا درست کردم
سانزو:ممنون
بعد رفتم و خوردم
از حق نگذریم دست پختش خیلی خوبه
روز ها میگذشت و همه چیداشت خوب پیش میرفت
من بعد از کلی کار کردن و پول جمع کردن بالاخره تونستم برای سنجو کادویی که از بچگی میخواست و بخرم
ی دوچرخه
خیلی خوشحال شده بود و همه جا باهاش میرفت
یکی از همین روز ها وقتی که منو سنجو رفته بودیم بیرون سنجوروی دوچرخش نشسته بود و لونا هم توی بقلش بود
همینطور داشتیم راه میرفتیم و بقیش فقط تاریکی مطلق بود
تاریکی
-۹- ویوی بعد کار
خب الان دارم میرم خونه
دلم واسه لونا تنگ شده میخوام ببینمش
وایسا ببینم
من دارم چی میگم؟
حواسم سر جاش نیست
این چه حسیه؟
نه..نه بایو حواسم جمع کنم اون ی عروسک جن زده ست
ویو خونه
وقتی وارد شدم سنجو خواب بود و لونا کل خونه رو تمیز کرده بود
سانزو:سلام لونا
لونا:سلام سانزو(هیجان زده)خوش اومدی
سانزو:مرسی خونه رو تمیز کردی
لونا:برات غذا درست کردم
سانزو:ممنون
بعد رفتم و خوردم
از حق نگذریم دست پختش خیلی خوبه
روز ها میگذشت و همه چیداشت خوب پیش میرفت
من بعد از کلی کار کردن و پول جمع کردن بالاخره تونستم برای سنجو کادویی که از بچگی میخواست و بخرم
ی دوچرخه
خیلی خوشحال شده بود و همه جا باهاش میرفت
یکی از همین روز ها وقتی که منو سنجو رفته بودیم بیرون سنجوروی دوچرخش نشسته بود و لونا هم توی بقلش بود
همینطور داشتیم راه میرفتیم و بقیش فقط تاریکی مطلق بود
تاریکی
۱۰.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.