درگیر خط و خالم و ابرو آری
درگیر خط و خالم و ابرو آری
با لعل لبش همش کنم بیداری
اینقدر زده نورِ خودش آن باری
دیگر شدهام به نورِ زهرا جاری
سامانهی مافوق صفا من را برد
حالا شدهام به نورِ زیبا ساری
شبنم به چِشَم جمع شود هر دم هی
چون گشته کنارم به ابد آن ناری
از دوری او به یک طرف نالانم
با آمدنش ز فرط کنم هی زاری
اندر بغلم گرفته اوج شهلا
او رد بکند ز روح و جان بیماری
عرشیام و سیّدم ز هر بد عاری
در جنب عزیزم شدهام سالاری
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.