دنیای آدمی بودم اما
دنیای آدمی بودم اما
به چشم هیچ راننده ای نیامده بودم ...
بدون شما
از کنار خیابان ناپدید می شوم بانو ...
آمده بودم دارو برای خانه بگیرم
از شهر شما بدور ...
خانه ام سرطان پنجره دارد
دکتر برده ام بالای سرش ...
زیارت ناحیه خوانده ام
پشت دربهای بسته ی ناحیه ی هشت ...
خانه ام دارد از دست می رود بانو
باید خودم را برسانم ...
برسانم پشت دیوارهای دبستان پسرانه ی توحید
آن وقت به یاد خواهم آورد ,
کودکانی که دریا را دیده بودند آب را بزرگتر می نوشتند ...
#علیرضا_آدینه
به چشم هیچ راننده ای نیامده بودم ...
بدون شما
از کنار خیابان ناپدید می شوم بانو ...
آمده بودم دارو برای خانه بگیرم
از شهر شما بدور ...
خانه ام سرطان پنجره دارد
دکتر برده ام بالای سرش ...
زیارت ناحیه خوانده ام
پشت دربهای بسته ی ناحیه ی هشت ...
خانه ام دارد از دست می رود بانو
باید خودم را برسانم ...
برسانم پشت دیوارهای دبستان پسرانه ی توحید
آن وقت به یاد خواهم آورد ,
کودکانی که دریا را دیده بودند آب را بزرگتر می نوشتند ...
#علیرضا_آدینه
۱.۳k
۱۲ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.