من هرگز آسمان را
من هرگز آسمان را
زیبا ندیده بودم
از اینسان
چشم تو آسمان را
قابی گرفته است؟
یا آن که آسمان
آیینه دار چشم تو گشته است؟
آبی همیشه وسوسه ام کرده است
حتا
زان پیش تر که چشمی درمن
«شعر سیاه گویایی» باشد
چشمی
«طلوع آبی دریا» بود
شاید همیشه هر سفر جست و جوی من
انگیزهاش سراغ تو بوده است
وان آتشی که این همه سال
می سوخت پشت مه
یک شعله از چراغ تو بوده است
چشمت به رنگ عشق!
روزی که رنگ لبخند، نارنجی ست
رنگ ملال ، خاکستری
و رنگ عشق آبی
نیلوفری که چیده ام از حشمت
چتری بزرگتر شده باشد
شاید
تا عشق
در سایه اش به ناز بیاساید.
زیبا ندیده بودم
از اینسان
چشم تو آسمان را
قابی گرفته است؟
یا آن که آسمان
آیینه دار چشم تو گشته است؟
آبی همیشه وسوسه ام کرده است
حتا
زان پیش تر که چشمی درمن
«شعر سیاه گویایی» باشد
چشمی
«طلوع آبی دریا» بود
شاید همیشه هر سفر جست و جوی من
انگیزهاش سراغ تو بوده است
وان آتشی که این همه سال
می سوخت پشت مه
یک شعله از چراغ تو بوده است
چشمت به رنگ عشق!
روزی که رنگ لبخند، نارنجی ست
رنگ ملال ، خاکستری
و رنگ عشق آبی
نیلوفری که چیده ام از حشمت
چتری بزرگتر شده باشد
شاید
تا عشق
در سایه اش به ناز بیاساید.
۸۴۹
۱۷ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.