part52
part52
تارا-رفتم خونه و بعدش رفتم باشگاه
ازباشگاه که میومدم بیرون
گوشیم زنگ خورد سهیل بود
سوار ماشین شدم
جواب دادم
سلام
سهیل-سلام
خوبی
تارا-بد نیستم
سهیل-منم خوبم
تارا-حالت و نپرسیدم
چیکارداری زود بگو عجله دارم
سهیل-عاا یکم مهربون تر
تارا-راحتم
سهیل-میخواستم بگم اگه مشکلی نیس امشب باهم
بیرون بریم شام
تارا-اوکی
سهیل-روستورانش و خودت انتخاب کن
تارا-لوکیشن میفرستم برات
سهیل-اوک
فعلا
تارا-خدافظ
رفتم خونه یه دوش گرفتم
یکم باگوشی وررفتم ساعت
6پاشدم حاظر شم
موهامو ازبالا دم اسبی بستم علی همیشه مخالف اینکاربود
میگفت وقتی بازن قشنگ ترن پس منم میبندمشون
یه دورس کرمی
با کپ قهوه ای و کارگوی مشکی پوشیدم با جردنام
گوشی و کارت بانکی و برداشتم
مامانن من شام و میرم بیرون
رویا-باکی
ترا-با سهیل (بالحن مسخره)
رویا-باش عزیزم
به سلامت
تارا-رفتم
سمت رستوران
حسینی قبلا یه سوالاتی گفته بود که ازش بپرسم...
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
تارا-رفتم خونه و بعدش رفتم باشگاه
ازباشگاه که میومدم بیرون
گوشیم زنگ خورد سهیل بود
سوار ماشین شدم
جواب دادم
سلام
سهیل-سلام
خوبی
تارا-بد نیستم
سهیل-منم خوبم
تارا-حالت و نپرسیدم
چیکارداری زود بگو عجله دارم
سهیل-عاا یکم مهربون تر
تارا-راحتم
سهیل-میخواستم بگم اگه مشکلی نیس امشب باهم
بیرون بریم شام
تارا-اوکی
سهیل-روستورانش و خودت انتخاب کن
تارا-لوکیشن میفرستم برات
سهیل-اوک
فعلا
تارا-خدافظ
رفتم خونه یه دوش گرفتم
یکم باگوشی وررفتم ساعت
6پاشدم حاظر شم
موهامو ازبالا دم اسبی بستم علی همیشه مخالف اینکاربود
میگفت وقتی بازن قشنگ ترن پس منم میبندمشون
یه دورس کرمی
با کپ قهوه ای و کارگوی مشکی پوشیدم با جردنام
گوشی و کارت بانکی و برداشتم
مامانن من شام و میرم بیرون
رویا-باکی
ترا-با سهیل (بالحن مسخره)
رویا-باش عزیزم
به سلامت
تارا-رفتم
سمت رستوران
حسینی قبلا یه سوالاتی گفته بود که ازش بپرسم...
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.