باورم نمیشه عاشقش شدم

باورم نمیشه عاشقش شدم ...

ات :
های من مین اتم یه دختر اروم ( دروغ میگه ) ۱۸ سالمه یه برادر دارم پدرم از ما جدا زندگی میکنه برای مشکلات خانوادگیم یه خونه ی جدا گرفتم که با دوستم میا زندگی میکنم میا یه برادر داره اسمش تهیونگه تو یه مدرسه ایم
خیلی پسر رو مخیه ( جدییی )

تهیونگ :
خب خب منو که میشناسین بای ( وا )

به نام خدا شروع میکنیم :::
ات :
امروز قراره بدترین روز باشه چون میخوام به تهیونگ سر و کله بزنم چقد کسل کننده رفتم میا رو بیدار کردم لباس پوشیدیم رفتیم مدرسه دیر کرده بودیم پس مستقیم رفتیم سر کلاس ..
( علامت استادشون & )
& میموندین دیر تر میومدین !
ته : ( خنده )
& ساکت !!
ته : ببخشید اقا
میا و ات : معذرت میخوایم ...
& سریع بشینین
راوی گلتون :
حدود یک نیم ساعت از کلاس گذشته بود .
& خب خب برگه بزارین
ات : استاد ولی نگفتین امتحان داریم
& اول سال گفتم ( الحق که معلم مدرسه خودمونه )
ات : چشم
ات :
بعد از گند زدن به امتحان از کلاس اومدم بیرون
تهیونگ :
میا گفته ات امروز اعصاب نداره نمیدونم چشه امروزم به امید کوک اومدم که بهم برسونه
ات :
داشتم از پله ها میرفتم پایین که ...

لایک ؟..
دیدگاه ها (۳)

باورم نمیشه عاشقش شدم ....پارت 2ات :داشتم از پله ها میرفتم پ...

باورم‌ نمیشه عاشقش شدم ....پارت 3 ته : میا فک کنم یه احساسی...

*موضوع:وقتی بلند اسماشونو داد میزنیم!*_نامجون:خدایا خوراکیام...

#senario*موضوع:نماز جماعت*( یعنی مغزتون خداست )_نامجون: خیلی...

پارت ۲....:)

《 مدرسه رویایی 》

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط