سهم من از زندگی ای کاش چشمان تو بود
سهم من از زندگی ای کاش چشمان تو بود
در میان دست من گرمای دستان تو بود
عمق اندوهم کِشد تا ورطه ی بیچارگی
کاش دردم را فقط بویی ز درمان تو بود
مهلتِ باقی عمرم گر مددکارم شود
جان فدایت میکنم این گرچه از آن ِتو بود
قیمت این خنده را من میدهم با جان دل
زندگی ام بسته بر یک لحظه و آن ِتو بود
انقلاب عشق را در من تو بر پا میکنی
نقشها روشن ولی از دست پنهان تو بود
بر حذر میداری ام جانا چرا این خیره سر
مرغ عشقش میپرانی آنکه مهمان تو بود
شسته ام دست از دعا ترسم خدا هم نشنود
ضجه هایی را که محصول نمایان تو بود
فارغ از تاثیر حرمانم نخواهم پا کشید
استقامت باید آری آنکه خواهان تو بود...🦋🦋
دلتنگتم💔
در میان دست من گرمای دستان تو بود
عمق اندوهم کِشد تا ورطه ی بیچارگی
کاش دردم را فقط بویی ز درمان تو بود
مهلتِ باقی عمرم گر مددکارم شود
جان فدایت میکنم این گرچه از آن ِتو بود
قیمت این خنده را من میدهم با جان دل
زندگی ام بسته بر یک لحظه و آن ِتو بود
انقلاب عشق را در من تو بر پا میکنی
نقشها روشن ولی از دست پنهان تو بود
بر حذر میداری ام جانا چرا این خیره سر
مرغ عشقش میپرانی آنکه مهمان تو بود
شسته ام دست از دعا ترسم خدا هم نشنود
ضجه هایی را که محصول نمایان تو بود
فارغ از تاثیر حرمانم نخواهم پا کشید
استقامت باید آری آنکه خواهان تو بود...🦋🦋
دلتنگتم💔
۳۲۷
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.