او در گروه اسلیترین افتاد جا خورده بود ....
او در گروه اسلیترین افتاد جا خورده بود ....
مک گوناگل: هانا...هانا پاشو تا نفر بعدی بیاد
هانا بلند شد اسلیترین با شوق ذوق به او نگاه می کرد
سر میز اسلیترین نشست
پروفسور مک گوناگل: دراکو مالفوی......
کلاه قاضی قبل از اینکه به سر او برسد گفت اسلیترین
دراکو کنارم هانا نشست هانا زیر چشمی به دراکو نگاه کرد و زمزمه کرد همونی که تو کوپه ی بغل ما بود تو قطار با دوتا دوستاش....
هانا تا به خود امد فهمید که وقت شام شده کمی مرغ سوخاری و دسر خورد مدیر مدرسه شروع به صحبت کرد و گفت
سال اولی ها به همراه ارشد ها به خوابگاه برن .
هانا به همراه ارشد گروه خود به خوابگاهش رفت و خوابید
فردای ان روز کلاس تغییر شکل داشتند از شانس خوبش به موقع به سر کلاس رسید
پرفسور مک گوناگل امد برای هانا توضیحاتی داد و گفت که نکته برداری کنند بعد از ۲۰ دقیقه دونفر وارد کلاس شدند هانا برگشت فهمید که ان دو نفر کسی نیستند جز.....
مک گوناگل: هانا...هانا پاشو تا نفر بعدی بیاد
هانا بلند شد اسلیترین با شوق ذوق به او نگاه می کرد
سر میز اسلیترین نشست
پروفسور مک گوناگل: دراکو مالفوی......
کلاه قاضی قبل از اینکه به سر او برسد گفت اسلیترین
دراکو کنارم هانا نشست هانا زیر چشمی به دراکو نگاه کرد و زمزمه کرد همونی که تو کوپه ی بغل ما بود تو قطار با دوتا دوستاش....
هانا تا به خود امد فهمید که وقت شام شده کمی مرغ سوخاری و دسر خورد مدیر مدرسه شروع به صحبت کرد و گفت
سال اولی ها به همراه ارشد ها به خوابگاه برن .
هانا به همراه ارشد گروه خود به خوابگاهش رفت و خوابید
فردای ان روز کلاس تغییر شکل داشتند از شانس خوبش به موقع به سر کلاس رسید
پرفسور مک گوناگل امد برای هانا توضیحاتی داد و گفت که نکته برداری کنند بعد از ۲۰ دقیقه دونفر وارد کلاس شدند هانا برگشت فهمید که ان دو نفر کسی نیستند جز.....
۲.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.