پارت
پارت۴۸
لیژان..پس وانگ هم حتما کنار اتاق رئیسشون هست
دینگ یوشی..یه لحضه صب کنین من بعین نتیجه رسیدم که رئیسشون مبارزه بلد نیست ولی مخ خوبی داره
لیژان..درسته ولی باید حواسشونو پرت کنیم و چجوری بایداینکاروبکنیم
چن ژه یوان..خب چطوره اتیش سوزی رابندازیم
دینگ یوشی..خب نفت ازکجابیاریم
شوکای ..دهکده بعین بزرگی حتما یجایی نفت وجودداره
لیژان..پس من اینکارومیکنم
شوکای..شما دخترانمیخاد کمک کنید
لیژان..ولی من میخام کمک کنم
دینگ یوشی..توچه به کمک تو برو اشپزیتوبکن
لیژان..توخفه شو
شوکای..شما مبارزه زیادبلد نیستین بهتره همینجابمون تااینکه تودستوپا باشین
چن ژه یوان..اینجوری نگو ناراحت میشن
یوشوشین..فک کنم حق باشوکای باشه ما همینجا بمونیم بهتره
شوکای..خب پس خوب گوش کنین پسرا وقتی که چن ژه یوان اتیش سوزی راه میندازه بعد من مبارزه میکنم حواسشونو پرت میکنم و تو همین موقعیت دینگ یوشی وانگ نجات میده
شوکای بقیه وارد عملیات شدن چن ژیوان یکی دوتا انبار گشت ولی نفت پیدا نکرد
چن ژیوان.. پس این نفتا کجا میتونه باشه
یکم بعد متوجه شد که نفتا کنار یه درخت بیرون بود اما اون متوجه نشده باخودش گفت
نباید به کسی بگم مسخره ام میکنن
شوکای تو همون زمان یکی یکی داشت نگهبانان برجک نگهبانی میکشت و به بعدی میرفت
دینگ یوشی منتظر اتیش سوزی بود که وارد عملیات بشه
شوکای به چن ژیوان رسیدگفت
شوکای.. جرا اتیش سوزی راه نمیندازی
چن ژیوان.. با خودم چیزی ندارم اتیش سوزی راه بندازم
شوکای .. واقعاً که
شوکای با استفاده از طلسم اتیش سوزی راه انداخت بعد دینگ یوشی با دیدن اتیش سوزی سریع رفت تو خونه تا کسی که اونجا زندانی شده نجات بده
با وجود اتیش سوزی همه به بیرون جم شدن مردمم اومدن شوکای و چن ژیوان خیلی حرفه ای همه رو شکست میدادن
رئیس قاتلان خیلی زود به بیرون اومد تا ببینه چی شده
شوکای و چن ژیوان همه قاتلا کشتن با کمک مردم شوکای شمشیرشو به سمت رئیس قاتلا نگه داشت و گفت تو گیر افتادی
رئیس قاتلا.. فکر نمیکنم
یهو سربازا ژان و دینگ یوشی آوردن که گرفته بودنش
شوکای.. ژان تو اینجا چیکار میکنی
ژان که دهنشو بسته بودن نمیتونست توضیح بده
چن ژیوان ..تو چرا گیر افتادی
دینگ یوشی.. نامردا تله گذاشته بودن اونا آماده حمله ما بودن
شوکای با دیدن این صحنه یکم تردید به حمله داشت
چن ژیوان.. من میتونم سربازای کناره ژان و دینگ یوشی بکشم توهم برو به سمت راست
رئیس قاتلا .. مقاومت بی فایدست شماها شکست خوردین
شوکای.. شمشیرشو انداخت پایین و تسلیم شد
چن ژیوان.. داری چیکار میکنی
شوکای نمیتونیم شکستشون بدیم تسلیم شو
چن ژیوان .. بعد شنیدن حرفای شوکای اونم تسلیم شد
بعد همشونو گرفتن و تو یکی از انباری ها انداختنشون
لیژان..پس وانگ هم حتما کنار اتاق رئیسشون هست
دینگ یوشی..یه لحضه صب کنین من بعین نتیجه رسیدم که رئیسشون مبارزه بلد نیست ولی مخ خوبی داره
لیژان..درسته ولی باید حواسشونو پرت کنیم و چجوری بایداینکاروبکنیم
چن ژه یوان..خب چطوره اتیش سوزی رابندازیم
دینگ یوشی..خب نفت ازکجابیاریم
شوکای ..دهکده بعین بزرگی حتما یجایی نفت وجودداره
لیژان..پس من اینکارومیکنم
شوکای..شما دخترانمیخاد کمک کنید
لیژان..ولی من میخام کمک کنم
دینگ یوشی..توچه به کمک تو برو اشپزیتوبکن
لیژان..توخفه شو
شوکای..شما مبارزه زیادبلد نیستین بهتره همینجابمون تااینکه تودستوپا باشین
چن ژه یوان..اینجوری نگو ناراحت میشن
یوشوشین..فک کنم حق باشوکای باشه ما همینجا بمونیم بهتره
شوکای..خب پس خوب گوش کنین پسرا وقتی که چن ژه یوان اتیش سوزی راه میندازه بعد من مبارزه میکنم حواسشونو پرت میکنم و تو همین موقعیت دینگ یوشی وانگ نجات میده
شوکای بقیه وارد عملیات شدن چن ژیوان یکی دوتا انبار گشت ولی نفت پیدا نکرد
چن ژیوان.. پس این نفتا کجا میتونه باشه
یکم بعد متوجه شد که نفتا کنار یه درخت بیرون بود اما اون متوجه نشده باخودش گفت
نباید به کسی بگم مسخره ام میکنن
شوکای تو همون زمان یکی یکی داشت نگهبانان برجک نگهبانی میکشت و به بعدی میرفت
دینگ یوشی منتظر اتیش سوزی بود که وارد عملیات بشه
شوکای به چن ژیوان رسیدگفت
شوکای.. جرا اتیش سوزی راه نمیندازی
چن ژیوان.. با خودم چیزی ندارم اتیش سوزی راه بندازم
شوکای .. واقعاً که
شوکای با استفاده از طلسم اتیش سوزی راه انداخت بعد دینگ یوشی با دیدن اتیش سوزی سریع رفت تو خونه تا کسی که اونجا زندانی شده نجات بده
با وجود اتیش سوزی همه به بیرون جم شدن مردمم اومدن شوکای و چن ژیوان خیلی حرفه ای همه رو شکست میدادن
رئیس قاتلان خیلی زود به بیرون اومد تا ببینه چی شده
شوکای و چن ژیوان همه قاتلا کشتن با کمک مردم شوکای شمشیرشو به سمت رئیس قاتلا نگه داشت و گفت تو گیر افتادی
رئیس قاتلا.. فکر نمیکنم
یهو سربازا ژان و دینگ یوشی آوردن که گرفته بودنش
شوکای.. ژان تو اینجا چیکار میکنی
ژان که دهنشو بسته بودن نمیتونست توضیح بده
چن ژیوان ..تو چرا گیر افتادی
دینگ یوشی.. نامردا تله گذاشته بودن اونا آماده حمله ما بودن
شوکای با دیدن این صحنه یکم تردید به حمله داشت
چن ژیوان.. من میتونم سربازای کناره ژان و دینگ یوشی بکشم توهم برو به سمت راست
رئیس قاتلا .. مقاومت بی فایدست شماها شکست خوردین
شوکای.. شمشیرشو انداخت پایین و تسلیم شد
چن ژیوان.. داری چیکار میکنی
شوکای نمیتونیم شکستشون بدیم تسلیم شو
چن ژیوان .. بعد شنیدن حرفای شوکای اونم تسلیم شد
بعد همشونو گرفتن و تو یکی از انباری ها انداختنشون
- ۱.۸k
- ۲۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط