اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۵۲

بعد از خوردن ناهار رفتم تو اتاقم که دیدم عمادم بهم پیام داده
کی شد عماد من برگام
شت
جر
اوه اوه دیارا بد عاشق شدی ها به کل عاشق شدی رفت جزو مرغ ها شدی

عماد
_چطوری زندگیم

_خوبم عشقم تو خوبی

_پیام دادی خوب شدم

_تو اول پیام دادی که

_خوب باشه هرچی مهم اینه تو جواب دادی

_اوم

_دیارام؟

_جان

_من آدمی نیستم که اینجوری حرف بزنم و دل و قلوه بدم ولی واسه کسی که خیلی دوستش دارم کم نمیزارم

_اوم

_وایسا ببینم تو الان داری باهام سرد حرف میزنی؟

_سرد حرف بزنم چی میشه؟😂
یه بارم مثل شما رفتار کنم آقای عماد خان

_اولن که به خاطر سرد حرف زدنت تنبیه میشی
دوما عاشق اینم که بهم میگی عماد خان همیشه بگو

_اوه اوه امیدوارم تنبیه سختی واسم در نظر نگرفته باشی
چشم

_بی بلا

_عمادم؟

_جانم

_دوست دارم

_منم

بعد از تموم شدن چت کردنم با عماد رفتم بیرون یکم هوا بخورم تو پارک نشستم و به بازی کردن بچه ها نگاه کردم

بعد رفتم شیرینی بگیرم هوس شیرینی کردم
وارد کوچه تاریک و خلوتی شدم
که یهو نمیدونم چیشد یکی با صورت پوشیده شده و چاقو و یه دستمال دستش جلوم ظاهر شد

تا دیدمش جیغ بلندی کشیدم و پا گزاشتم به فرار بعد فهمیدم نباید به خودم زحمت فرار کردن میدادم چون خیلی از من سریع تر بود بهم رسیدم و دستمال رد گزاشت رو دهنم
اصلا نفهمیدم چیشد فقط دست و پا میزدم بعد به تاریکی مطلق فرو رفتم

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۵ تا
دیدگاه ها (۹)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۵۳وقتی چشمام رو باز کردم به صندلی بسته ش...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۵۴کم کم داشتم از اومدن عماد ناامید میشدم...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۵۱پرتم کرد تو اتاق و یه راست من رو کشوند...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۵۰استاد _شما کدوم گوری بودین گور به گور ...

پارت ۲۸:ویو رونا: یا خدا من میدونم این چی میگه ولی باید خودم...

پارت ۶ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط