روشنایی پس از تاریکی
روشنایی پس از تاریکی
پارت 3
یچیزی اومد جلوی دهنمو هیچی حس نکردم و سیاهی
با سرگیجه و تپش قلب شدید چشامو باز کردم دیدم دستام و دهنم و پاهام به صندلی بستس و و یه انبار تاریک و نموره به خودم اومدمو، دیدم یه پسر خیلی کراش با لباسای مشکی و موهای بهم ریخته با یه اسلحه اومد داخل وقتی اسلحه ش رو دیدم ترس تمام وجودمو گرفت و تپش قلب شدید گرفتم
(تهیونگ% ات*)
%سلام هرزه(پوزخند)
*درست صحبت کن عوضی
اون پسره اسلحه شو سمتم نشونه گرفت تپش قلبم بیشتر شد
%با من درست صحبت کن فهمیدی؟ (اخرش به داد)
*ب.. باش... شه
تهیونگ ویو
وارد انبار شدم یه دختر خیلی خوشگل با موهای بلند و چشای عسلی و پوست سفید بود
نمیخواستم بهش بگم هر... زه ولی حس کردم اونم مث دخترای دیگه هر.. زه و زیرخوابیه
وقتی بهم اون فحشو داد عصبی شدم چون هیشکی تاحالا نتونسته بود حتی جلوی من یه اخ هم بگه واسه همین بدون مکث اسلحه م رو سمتش نشونه گرفتم دیدم توی یه ثانیه رنگش مثل گچ دیوار پرید دلم براش سوخت... ولی نه تهیونگ به خودت بیا
خیلی ترسیده بود واسه همین از انبار رفتم بیرون و به جونگکوک گفتم براش غذا ببره و یه بالشت
جونگکوک ویو
(جونگکوک+ ا/ت*)
دختر خوشگلی بود ازش خوشم اومد واسه همین زیاد بهش سخت نگرفتم
+تق تق
*......
+زبونتو موش خورده؟
+به هرحال مهم نیس... بیا اینایی که برات اوردم بخور اینم بالش اگه خواستی بخواب
از انبار رفتم بیرون
ا/ت ویو
....................................................
ببینید چه هدمین گلی دارید همون روز اول براتون دوپارت گذاشتم فردا دوباره دو پارت دیگه میزارم برید حال کنید😔💜😂
حمایت هم یادتون نره😐🌟😂
پارت 3
یچیزی اومد جلوی دهنمو هیچی حس نکردم و سیاهی
با سرگیجه و تپش قلب شدید چشامو باز کردم دیدم دستام و دهنم و پاهام به صندلی بستس و و یه انبار تاریک و نموره به خودم اومدمو، دیدم یه پسر خیلی کراش با لباسای مشکی و موهای بهم ریخته با یه اسلحه اومد داخل وقتی اسلحه ش رو دیدم ترس تمام وجودمو گرفت و تپش قلب شدید گرفتم
(تهیونگ% ات*)
%سلام هرزه(پوزخند)
*درست صحبت کن عوضی
اون پسره اسلحه شو سمتم نشونه گرفت تپش قلبم بیشتر شد
%با من درست صحبت کن فهمیدی؟ (اخرش به داد)
*ب.. باش... شه
تهیونگ ویو
وارد انبار شدم یه دختر خیلی خوشگل با موهای بلند و چشای عسلی و پوست سفید بود
نمیخواستم بهش بگم هر... زه ولی حس کردم اونم مث دخترای دیگه هر.. زه و زیرخوابیه
وقتی بهم اون فحشو داد عصبی شدم چون هیشکی تاحالا نتونسته بود حتی جلوی من یه اخ هم بگه واسه همین بدون مکث اسلحه م رو سمتش نشونه گرفتم دیدم توی یه ثانیه رنگش مثل گچ دیوار پرید دلم براش سوخت... ولی نه تهیونگ به خودت بیا
خیلی ترسیده بود واسه همین از انبار رفتم بیرون و به جونگکوک گفتم براش غذا ببره و یه بالشت
جونگکوک ویو
(جونگکوک+ ا/ت*)
دختر خوشگلی بود ازش خوشم اومد واسه همین زیاد بهش سخت نگرفتم
+تق تق
*......
+زبونتو موش خورده؟
+به هرحال مهم نیس... بیا اینایی که برات اوردم بخور اینم بالش اگه خواستی بخواب
از انبار رفتم بیرون
ا/ت ویو
....................................................
ببینید چه هدمین گلی دارید همون روز اول براتون دوپارت گذاشتم فردا دوباره دو پارت دیگه میزارم برید حال کنید😔💜😂
حمایت هم یادتون نره😐🌟😂
۳.۱k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.