رمان حامی
رمان حامی
پارت ۱۵ م
علیرضا:
وای واقعا مرسی بچه ها:))))💗
همه:
😂💗😍
فرید:
وای یا خداااااا
بچه هاااااااا
همه:
چی شده فریددددددد؟؟؟؟؟
فرید:
اونی کی پشتتونه باران نیست حقیقتا؟؟؟؟
حامیم:
وای سکته.......
از زبان عسل:
حامیم غش کرد افتاد رو زمین
(خیلی دلتنگش شده بوده این چندروز)
باران:
سلام بچه هاااااا
فرید:
باران تو چجوری اصن اومدی؟!
باران:
داستانش طولانیه
حالا ولش کن
این حامیم چرا غش کرد
عسل:
ندونی چقدر دلتنگت شده بودن همه!!!!
باان:
ای وای
اوخیییی
عسل:
چیز زنگ بزن اورژانس بیاد باران
باران:
اوکی الان
از زبان باران:
زنگ زدم و گفتم یکی غش کرده
و ادرسم گفتم
اورژانس:
سلام
چیزی نیست الانخوب میشه
فقط غش کردگیش برا چی بوده؟
باران:
ذوق زده شد فکر کنم
اورژانس:
اوکیه الان بیدار میشه
حامیم:
ای وای من کجامممم؟؟؟
اورژانس :
اروم باش الان خوب میشی
حامیم:
اورژانس اینجا چی میکنه؟
اورژانس:
غش گرده بودی شما
حامیم:
اها اره فهمیدم
اورژانس :
خدارشکر
ما بریم پس فعلا💗
بچه ها:
مرسی ازتون فعلا :)))
از زبان باران:
یهو حامیم دویید اومد بغلمکرد
و زد زیر گریه
منم کم کم داشت گریم میریخت ولی خب
نگه داشتم و دیدمحامیم داره برام اهنگ میخونه جوری ذوق مرگ شدم که
نگوووو....
عسل:
اوه اوه دارم زوج عاشقشو تو ی قاب میبینم😂🤙
باران:
عه عسلللللل
حامیم:
باز شروع شداااااا
فرید:
راست میگه عسل دیگه😂😂
باران:
عه فریدددددد
حامیم:
فرید همینه کارش دیگه:/😂🤘
علیرضا:
وای چقدر خشوحالم که دوباره همه
پیش همیم....
بچه ها:
وای اره خیلی خوبه😍💗🤙
باران:
خب شما شامخوردید؟
حامیم:
اره خوردیم علیرضا درست کرده خیلی
خوشمزس حتما بخور
علیرضا:
بابا خجالت زدم نکنید دیگههه
حامیم:
باشه باش اروم باش😂😆
علیرضا:
بفرما اینم تقدیم با عشق به باران
فرید:
زوج عاشق ۲م 😂
علیرضا:
باز این فرید شروع کردشششش
عسل:
این شغلش همینه😂🤘
فزید:
خخخخ😂😂😂😂
باران:
وای چقدر خوشمزه بود علیرضا
مرسی زیبااااا😍💗
علیرضا:
خواهش میکنم ماه من:)))
فرید:
زوج عاشق دوباره😂
عسل:
فرید بخدا میزنمتاااااا
فرید :
باشه باش غلط کردم بخدا
بچه ها همه باهم:
😂😂😂😂😂😂😂
این داستان ادامه دارد....
پارت ۱۵ م
علیرضا:
وای واقعا مرسی بچه ها:))))💗
همه:
😂💗😍
فرید:
وای یا خداااااا
بچه هاااااااا
همه:
چی شده فریددددددد؟؟؟؟؟
فرید:
اونی کی پشتتونه باران نیست حقیقتا؟؟؟؟
حامیم:
وای سکته.......
از زبان عسل:
حامیم غش کرد افتاد رو زمین
(خیلی دلتنگش شده بوده این چندروز)
باران:
سلام بچه هاااااا
فرید:
باران تو چجوری اصن اومدی؟!
باران:
داستانش طولانیه
حالا ولش کن
این حامیم چرا غش کرد
عسل:
ندونی چقدر دلتنگت شده بودن همه!!!!
باان:
ای وای
اوخیییی
عسل:
چیز زنگ بزن اورژانس بیاد باران
باران:
اوکی الان
از زبان باران:
زنگ زدم و گفتم یکی غش کرده
و ادرسم گفتم
اورژانس:
سلام
چیزی نیست الانخوب میشه
فقط غش کردگیش برا چی بوده؟
باران:
ذوق زده شد فکر کنم
اورژانس:
اوکیه الان بیدار میشه
حامیم:
ای وای من کجامممم؟؟؟
اورژانس :
اروم باش الان خوب میشی
حامیم:
اورژانس اینجا چی میکنه؟
اورژانس:
غش گرده بودی شما
حامیم:
اها اره فهمیدم
اورژانس :
خدارشکر
ما بریم پس فعلا💗
بچه ها:
مرسی ازتون فعلا :)))
از زبان باران:
یهو حامیم دویید اومد بغلمکرد
و زد زیر گریه
منم کم کم داشت گریم میریخت ولی خب
نگه داشتم و دیدمحامیم داره برام اهنگ میخونه جوری ذوق مرگ شدم که
نگوووو....
عسل:
اوه اوه دارم زوج عاشقشو تو ی قاب میبینم😂🤙
باران:
عه عسلللللل
حامیم:
باز شروع شداااااا
فرید:
راست میگه عسل دیگه😂😂
باران:
عه فریدددددد
حامیم:
فرید همینه کارش دیگه:/😂🤘
علیرضا:
وای چقدر خشوحالم که دوباره همه
پیش همیم....
بچه ها:
وای اره خیلی خوبه😍💗🤙
باران:
خب شما شامخوردید؟
حامیم:
اره خوردیم علیرضا درست کرده خیلی
خوشمزس حتما بخور
علیرضا:
بابا خجالت زدم نکنید دیگههه
حامیم:
باشه باش اروم باش😂😆
علیرضا:
بفرما اینم تقدیم با عشق به باران
فرید:
زوج عاشق ۲م 😂
علیرضا:
باز این فرید شروع کردشششش
عسل:
این شغلش همینه😂🤘
فزید:
خخخخ😂😂😂😂
باران:
وای چقدر خوشمزه بود علیرضا
مرسی زیبااااا😍💗
علیرضا:
خواهش میکنم ماه من:)))
فرید:
زوج عاشق دوباره😂
عسل:
فرید بخدا میزنمتاااااا
فرید :
باشه باش غلط کردم بخدا
بچه ها همه باهم:
😂😂😂😂😂😂😂
این داستان ادامه دارد....
۴.۱k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.