Maah Banafsham
#Maah_Banafsham
#part110
#ارسلان:
همچیو اماده کردم
رفتم بالا
دیدم صدای گریه میاد
نگرانش شدم
رفتم درو باز کنم که دیدم قفله
هی درو هل میدادم که دیانا جیغ بلندی کشید
_دیانا عشقم منم چرا درو قفل کردی
با این حرفم سریع درو باز کرد و اومد بغلم
و قبل ازینکه چیزی بگم گریش شدیدتر شد
_چیشده قربونت برم
+کجا بودی؟
_رفته بودم خرید کنم
+چرا بهم نگفتی از نگرانی مردم
_ببخشید دلم نیومد بیدارت کنم
دیانا همینجوری داشت گریه میکرد
دیگه کلافه شده بودم
_هوف...چیکار کنم اروم بشی
گریش بند اومد و با چشای اشکیش مظلوم نگام کرد
+بوسم کن
شرع کردم به بوس کردن تمام صورتش
که رسیدم به ل.ب.ا.ش خمار نگاهی بهشون کردم که دیانا خودش سرشو اوردم جلو
بعد از چند دقیقه دیانا ل.ب.م.و گاز گرفت
ولی ولش نکردم
همون لحظه دیانا سعی کرد سرشو جدا کنه
فهمیدم نفص کم اورده
ازش جدا شدم
_اروم شدی
+اوهوم
_خوبه،پاشو بریم صبحانه بخوریم
+چشم
رفتیم پایین که دیانا داشت میشست صندلی رو به روم که بهش گفتم
_بیا بغلم من
+خوبه همینجا
دلم میخاست بیاد پیش خودم بشینه
و دوباره اون بدن ل.خ.ت و بی نظیرشو لمس کنم
خیلی لذت داشت برام
_نه بیا اینجا
باشه ای زیر لب گفت
اومد رو پام نشست
که بهش گفتم رو به من بشینه خودم براش لقمه میگیرم...
#part110
#ارسلان:
همچیو اماده کردم
رفتم بالا
دیدم صدای گریه میاد
نگرانش شدم
رفتم درو باز کنم که دیدم قفله
هی درو هل میدادم که دیانا جیغ بلندی کشید
_دیانا عشقم منم چرا درو قفل کردی
با این حرفم سریع درو باز کرد و اومد بغلم
و قبل ازینکه چیزی بگم گریش شدیدتر شد
_چیشده قربونت برم
+کجا بودی؟
_رفته بودم خرید کنم
+چرا بهم نگفتی از نگرانی مردم
_ببخشید دلم نیومد بیدارت کنم
دیانا همینجوری داشت گریه میکرد
دیگه کلافه شده بودم
_هوف...چیکار کنم اروم بشی
گریش بند اومد و با چشای اشکیش مظلوم نگام کرد
+بوسم کن
شرع کردم به بوس کردن تمام صورتش
که رسیدم به ل.ب.ا.ش خمار نگاهی بهشون کردم که دیانا خودش سرشو اوردم جلو
بعد از چند دقیقه دیانا ل.ب.م.و گاز گرفت
ولی ولش نکردم
همون لحظه دیانا سعی کرد سرشو جدا کنه
فهمیدم نفص کم اورده
ازش جدا شدم
_اروم شدی
+اوهوم
_خوبه،پاشو بریم صبحانه بخوریم
+چشم
رفتیم پایین که دیانا داشت میشست صندلی رو به روم که بهش گفتم
_بیا بغلم من
+خوبه همینجا
دلم میخاست بیاد پیش خودم بشینه
و دوباره اون بدن ل.خ.ت و بی نظیرشو لمس کنم
خیلی لذت داشت برام
_نه بیا اینجا
باشه ای زیر لب گفت
اومد رو پام نشست
که بهش گفتم رو به من بشینه خودم براش لقمه میگیرم...
۵.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.