MaahBanafsham

#Maah_Banafsham

#part111

براش لقمه میگرفتم و میزاشتم دهنش
بعضی اوقاتم نگام هرز میرفت
به س‍.ی‍..ن‍.ه های خوش فرمش
+چرا نمیخوریش؟
_بخورمش؟(تعجب)
+اره خو
سرمو بردم جلو و شروع کردم به خوردن س‍.ی‍.ن‍.ش
+ارسلاوون(تعجب)
_هوم
+من گفتم صبحانه بخور،نه اینارو
_صبحانه من ایناس
+ارسلاننن
_جون
+هیچی
_راستی
+جان
_امیرانکا زنگ زد گفت با دوست دخترت فردا شب بیاید پارتی
+میدونم
_از کجا؟
+ژاتیس بهم زنگ زد گفت با دوست پسرت بیا
گفتم بزارر ببینم چی میشه
+ولی ارسلان چقدر جالب
+محراب و رضا میدونن منو تو باهمیم ولی اون نمیدونه
_امیر روز هم میدونه
+به اون کی وقت کردی بگی؟
_چند روز پیش
+اها
_بله
+خو به امیرانکا هم میگفتی
_با اون اونقدرام صمیمی نیستم
+اها
+ارسلان من دیگه نمیخورم
_چرا؟
+دیگه گشنم نیست
_باشه
+میریم؟
_کجا؟
+پارتی دیگه
_اها،نمیدونم باید فکرامو بکنم
+ارسلاننن
_بلی
+بریم دیگه
_بزار ببینم چی میشه
+زودتر فکراتو بکن،چون باید بریم لباس بخریم
_بازم بریم خریدددد،نهههه
+از خداتم باشه
دیدگاه ها (۰)

#Maah_Banafsham‌#part112‌#دیانا:_نیست خو چیکار کنم+اصلن قهرم...

#Maah_Banafsham ‌#part113‌_اوکی برو بیرون میخام لباس عوض کنم...

#Maah_Banafsham ‌#part110‌#ارسلان:همچیو اماده کردمرفتم بالاد...

#Maah_Banafsham ‌#part109‌_دیام بریم بالا بخوابیم؟؟+اومبه بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط