تک پارتی مثلث عشق
خلاصهههههه: دیگه گفته جیمین و کوک ا/ت رو دوست دارن و هردوشون میدونن ولی ا/ت ...... رو دوست داره(کرم دارم😅) بعد این ۳ تا دوستای بچگی هم هستن
حالا داستان
راستی علامت ها
ا/ت _
کوک€
جیمین£
مادر ا/ت م
______________
ویو ادمین
*ساعت ۵*
م:ا/تتتت
_بلههه
م ساعت ۷ جیمین و کوک میان حاضر باش
_باشههه
خوبب ا/ت رفت اتاقش و یه دوش ۳۰ مینی گرفت و بدنش رو خشک کرد و یه لباس ساده پوشید و موهاش هم حالت داد و رفت پایین کمک مادر گرامیش(یاع یاع)
*ساعت ۷*
دلینگ درینگ(مثلا صدای زنگ دره🤣)
م: ا/ت بدو برو درو باز کن
_باشه رفتم
_سلامممم
€£سلامممم
_بفرماید داخل
دیگه اینا اومدن داخل و کمی حرف زدن که
م:وایییی یادم رفت بگیرمش؟
_€£ چیو؟
م: یه چیزی باید برم
€خاله اگه میخوایی من برم
م: نه پسرم خودم میرم
دیگه مادر ا/ت رفت و بچه ها تنها موندن
_اممم برم خوراکی بیارم فیلم ببینیم
€£ارههه
_پس رفتم *ا/ت رفت*
€من برم کمک ا/ت خوراکی ها رو بیارم
£من که میدونم واسه چی داری میری ولی یادت باشه حق انتخاب داره
€باشه
کوک رفت تو آشپزخونه
€ا/ت باید یه چی رو بهت بگم
_بله
€م..من دوست دارم
_چی
€دوست دارم
_و..ولی من یکی دیگه رو دوست دارم*بسیاررر ناراحت و نگاهش رو داد به جیمین*
€فهمیدم جیمینه اره؟
_اهوم
€مبارک باشه*کمی ناراحت و رفت سمت جیمین*.. جیمین تبریک میگم بهت
£برای چی؟
€عشقت یه طرفه نیست ا/ت هم دوست داره
£چی*نگاه به ا/ت میکنه*
€مبارک حالا عروسی کیه؟*خنده*
و جیمینی که هیچی نمیگه و فقط بغلش میکنه و کوکی که بغضش گرفته(و منی که دارم عر میزنم ولیییی انتظار نداشتید مگه نه دیدید عکس کوکه فکر کردید کوک رو انتخاب میکنه یاع ضایعه شدید)
_کوک
€جانم؟*از بغل جیمین میاد بیرون*
و ا/ت هم بغلش میکنه
_ببخشید
€واسه چی؟ اصلا اینا رو ولش من عروسی میخوام درصد خون عروسیم کم شده کی عروسی میگیرید
_£جونگ کوککککک
€🤣🤣🤣🤣(خنده ای که غم توش موج میزند آقا بغضم گرفت اونی که درخواست اینو داد باید پاسخگو باشد 🤣🥲)
خوببب من یه ماه نبودم ولی هنوز پر انرژی و گشادم پس خلاصه میگم🤌🏻 🤣
دیگه وقتی مامان ا/ت برگشت داستان رو گفتن و ماه بعد عروسی گرفتن و کوک هم با این داستان کنار اومد و عاشق یه دختر دیگه شد و باهاش ازدواج کرد
پایانن
End
Fin
Finish
داری چیو میخونی؟
منتظری کره ای هم بگم؟
باشه میگم
شرمنده کره ای بلد نیستم 🤣
حالا داستان
راستی علامت ها
ا/ت _
کوک€
جیمین£
مادر ا/ت م
______________
ویو ادمین
*ساعت ۵*
م:ا/تتتت
_بلههه
م ساعت ۷ جیمین و کوک میان حاضر باش
_باشههه
خوبب ا/ت رفت اتاقش و یه دوش ۳۰ مینی گرفت و بدنش رو خشک کرد و یه لباس ساده پوشید و موهاش هم حالت داد و رفت پایین کمک مادر گرامیش(یاع یاع)
*ساعت ۷*
دلینگ درینگ(مثلا صدای زنگ دره🤣)
م: ا/ت بدو برو درو باز کن
_باشه رفتم
_سلامممم
€£سلامممم
_بفرماید داخل
دیگه اینا اومدن داخل و کمی حرف زدن که
م:وایییی یادم رفت بگیرمش؟
_€£ چیو؟
م: یه چیزی باید برم
€خاله اگه میخوایی من برم
م: نه پسرم خودم میرم
دیگه مادر ا/ت رفت و بچه ها تنها موندن
_اممم برم خوراکی بیارم فیلم ببینیم
€£ارههه
_پس رفتم *ا/ت رفت*
€من برم کمک ا/ت خوراکی ها رو بیارم
£من که میدونم واسه چی داری میری ولی یادت باشه حق انتخاب داره
€باشه
کوک رفت تو آشپزخونه
€ا/ت باید یه چی رو بهت بگم
_بله
€م..من دوست دارم
_چی
€دوست دارم
_و..ولی من یکی دیگه رو دوست دارم*بسیاررر ناراحت و نگاهش رو داد به جیمین*
€فهمیدم جیمینه اره؟
_اهوم
€مبارک باشه*کمی ناراحت و رفت سمت جیمین*.. جیمین تبریک میگم بهت
£برای چی؟
€عشقت یه طرفه نیست ا/ت هم دوست داره
£چی*نگاه به ا/ت میکنه*
€مبارک حالا عروسی کیه؟*خنده*
و جیمینی که هیچی نمیگه و فقط بغلش میکنه و کوکی که بغضش گرفته(و منی که دارم عر میزنم ولیییی انتظار نداشتید مگه نه دیدید عکس کوکه فکر کردید کوک رو انتخاب میکنه یاع ضایعه شدید)
_کوک
€جانم؟*از بغل جیمین میاد بیرون*
و ا/ت هم بغلش میکنه
_ببخشید
€واسه چی؟ اصلا اینا رو ولش من عروسی میخوام درصد خون عروسیم کم شده کی عروسی میگیرید
_£جونگ کوککککک
€🤣🤣🤣🤣(خنده ای که غم توش موج میزند آقا بغضم گرفت اونی که درخواست اینو داد باید پاسخگو باشد 🤣🥲)
خوببب من یه ماه نبودم ولی هنوز پر انرژی و گشادم پس خلاصه میگم🤌🏻 🤣
دیگه وقتی مامان ا/ت برگشت داستان رو گفتن و ماه بعد عروسی گرفتن و کوک هم با این داستان کنار اومد و عاشق یه دختر دیگه شد و باهاش ازدواج کرد
پایانن
End
Fin
Finish
داری چیو میخونی؟
منتظری کره ای هم بگم؟
باشه میگم
شرمنده کره ای بلد نیستم 🤣
۷.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.